http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vhjxhkjx.jpg

  23نفر از سلحشوران شهر نراق از جبهه زبیدات و پاسگاه شرهانی عراق به انرزی اتمی آبادان بازگشته و استراحت می کردند و مترصد عملیات والفجر مقدماتی بودند . تاریخ 1361/09/27 بود . حجت الاسلام علی اکبر حیدری – قاسم جعفری(شهید) – غلامعباس حسینی و عباس ترابی از بسیج شهر نراق ماموریت یافته بودند که ضمن انتقال کمک های اهدایی مردم نراق به جبهه ؛ ملاقاتی نیز با رزمندگان داشته باشند .
شب که شد سناریوی یک جشن پتو چیده شد و ه
ر کس مشغول مسئولیتی گردید . نماز مغرب و عشا به جماعت خوانده و شام میل شد و وارد کانکس ها شدیم . طبق معمول نراقی ها دور هم جمع شدیم و آجیل ها و سوغاتی که تازه برای رزمنده ها آورده شده مشغول شدیم . با چشمک طراح ؛ به یکباره چراغ خاموش شد و پتویی بر روی سر شیخ اکبر حیدری انداخته شد و مشت و کتک بود که نثارش گردید .
بدون هماهنگی به یکباره چراغ روشن و مشاهده شد علی اکبر کمره ای فرزند محمد باقر که باجناق شیخ اکبر هست مشت ها را تا جایی که می تواند بلند می کند و محکم بر کمر باجناق فرود می آورد . ظاهرا اینجا نیز صدق کرد که باجناق فامیل نمیشه .

اسماعیل حبیبی فرزند اکبر اهل شهر نراق 1390/10/01