نامه شهید حسن نیکویی اهل شهرستان محلات برای هادی ایزدی در شهر نراق

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cguiguigjicbhi.jpg

اردیبهشت 1361 حسن نیکویی قرار بود از جبهه تنگه حاجیان گیلانغرب در استان کرمانشاه برای مرخصی به زادگاهش شهرستان محلات مسافرت نماید . من هم نامه ای برای اهل منزل به او دادم که زحمت بکشد به هر طریق به شهر نراق بفرستد . مدت مرخصی اش رو به پایان بوده و نتوانسته بود نامه شخصی من را ارسال نماید . لذا خودش مستقیم می رود نراق و آدرس به آدرس تا پدر و مادرم را در باغ مشهدی رضا بغل باغ روته پیدا نموده و پس از احوال پرسی نامه را تحویلشان می دهد .
مادرم به او می گوید فرزندم من که سواد تحصیلی ندارم . بنابراین خودت نامه را برایمان بخوان . پس از قرائت مطالب و خوردن چایی و پذیرایی مختصر از او می خواهند تا همانجا نامه ای برای فرزندمان هادی بنویس . هر چه خانواده گفته بودند حسن نیکویی یاداشت کرده بود .
با خلوص ترین نامه ای که در طول هشت سال دفاع مقدس ارسال و دریافت نموده بودم همین نامه حسن نیکویی بوده است .
حسن نیکویی فرزند غلامعلی متولد 1342 در تاریخ 8/5/1361 به شهادت رسید و دوستی با محبت از بین رزمندگان به سوی خدا پر کشید و رفت .

هادی ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق1390/10/10

چه سخت است از ........!

 http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cvjknm.jpg

 شهر نراق سال 1363
 از راست : پاسدار مهدی نباتی فرزند شهید در طفولیت - علیرضا عباسی فرزند غلام محمد

ادامه نوشته

توجه اشرف عضایی نراقی جان رزمندگان را نجات داد

سال 1365 با اتوبوس از جبهه شلمجه به عقب خط نیرو انتقال می دادیم . مغرب گذشته بود . بلد چی بر روی موتور تریل سوار بود . در تاریکی شب به یکباره متوجه شدم که جلوی اتوبوس داره به گودالی شبیه به آشیانه تانک سقوط می کنه که با صدای بلند داد زدم داداش رضا نرو . برادرم رضا عضایی با دست پاچگی زد روی ترمز و اتوبوس را قبل از سانحه نگه داشت که رزمندگان اکثرا به جلو پرتاب شدند و سپس اتوبوس را به مسیر برگرداند . به بلدچی اعتراض کردیم که چرا درست راهنمایی نمی کنی ؟گفت مومن من نمی توانم مرتب چراغ موتور سیکلت را روشن بذارم و نیروهای عراق گرای ما را درآورند و دخلمان را بیارند .

علی عضایی فرزند عباس مشهور به اشرف اهل شهر نراق 1390/02/16

قافله عشق

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/dfvhjxvhjx.jpg

مقطع عملیات محرم در عین خوش موسیان - مهر 1361
از راست : محسن عبدلی - جانباز اسدالله محمدی اهل مهدی آباد اردهال - جانباز سید اکبر کاظمی - حسن ترابی - اکبر رضایی اهل محلات - جانباز قاسم آقاحسینی - شهید مظاهر لطفی - جانباز سید مظفر باشی(موسویان)

ادامه نوشته

سید مرتضی میرسلطانی : رمز یا زینب را گفتیم و عملیات محرم شروع شد

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/bkbjk.jpg


رمز یا زینب(ع) را گفتیم و عملیات محرم در عین خوش شهر موسیان از توابع شهرستان دهلران استان ایلام در آبان 1361 آغاز شد . با ترکش خمپاره به قوزک پای راستم مجروح شدم . در اورژانس منطقه عملیاتی در تیپ امام حسین(ع) مداوا شدم . به اصرار خودم مجددا به خط بازگشتم و تا کنون به مراکز درمانی و بنیاد جانبازان مراجعه نداشته ام .
در عملیات محرم من اکثرا با امرالله خراسانی اهل شهرستان محلات بودم که او شهید شد . سردار کاظم محمودی فرزند علی اهل شهر نراق که جانشین گردان بود نیز در کانال نزدیک من به شهادت رسید و من یک کلاه آبی رنگ از او برداشتم تا به یادگار نگهداری کنم .

سید مرتضی میرسلطانی فرزند سید جعفر اهل شهر نراق 1390/06/28

یاران سفر کرده

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/nmlbnlm.jpg

پیکر مطهر شهید غیاثعلی عابدی فرزند کمال در شهر نراق
غیاثعلی عابدی فرزند کمال در تاریخ 1365/11/03 طی عملیات کربلای پنج در شلمچه به شهادت رسید . ایشان دارای شش فرزند می باشد .

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/edame-matlab.gif
ادامه نوشته

نورعلی حسینی: با اینکه شیمیایی هستم در بنیاد جانبازان پرونده تشکیل نداده ام

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cfjcfyjfcyj.jpg


متولد 1324 هستم و افتخار دو بار حضور در جبهه را دارم که هر دو بار در شهرداری نراق شاغل بودم . در بهمن ماه 1362 از طریق " طرح لبیک یا خمینی " به همراه عده ای از بسیجیان شهر نراق به جزیره مجنون اعزام شدیم و در عملیات خیبر و پدافندی آن شرکت داشتیم .
به صورت خفیف شیمیایی شدم و به اورزانس خط منتقل و تحت درمان سرپایی قرار گرفتم و پنج روز استراحت مطلق در مقر لشکر 17 علی ابن ابیطالب در انرزی اتمی آبادان دریافت کردم که پس از سه روز به اجبار خودم و موافقت پزشکی با کلی دارو مجددا به خط مقدم در جزیره مجنون بازگشتم . عملیات خیبر ادامه داشت و من حمل مجروح بودم . ماموریت یافتیم مجروحین شیمیایی را جمع آوری و به پشت خط برای مداوا انتقال دهیم که باز در اثر ارتباط مستقیم با مجروحین شیمیایی و آلوده بودن منطقه مجددا مصدوم شدم . سه بار هم برای انتقال مجروحین در بالگرد بودم و چون حجم آتش نیروهای عراق زیاد بود موفقیتی حاصل نگردید .
اکنون از ناحیه چشم ها – گوش ها – داخل شکم - پا و دست و روی سینه و در واقع کل سیستم دفاعی بدنم مشکل دارم . در هوای سرد آسیب بیشتری متحمل و ریه هایم اذیت می شود . با این حال در بنیاد جانبازان پرونده تشکیل نداده ام .

نورعلی آقا حسینی فرزند رضا اهل شهر نراق 1390/07/01

دعای غلامعلی رمضانی متخلص به نراقی در جبهه

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/dgjfgfgj.jpg


بهمن 1362 و مقطع عملیات خیبر در جزیره مجنون بود . در جبهه اغلب سلحشوران تمرین می کردند تا مداح شوند و بلندگو هم که الا ماشا’الله زیاد بود . جمع رزمندگان شهر نراق در سنگری مشغول دعا بودند که به یکباره جو محفل غلامعلی رمضانی فرزند حسن را گرفت و شروع به خواندن دعا کرد. کمی که دعا خواند خواست چند جمله نیز با اشعارش جمع را مستفیض نماید . بیت اول را به سلامتی طی کرد . قسمت اول بیت دوم را هی می خواند و بقیه یادش نمی آمد تا اینکه مجبور شد شعر معروف و مشهور خودمان را سر بدهد :
سر کوه بلند نی می زنم نی شتر گم کرده ام پی می زنم پی
حضار از خنده روده بر شده و شانه هایشان بالا و پایین می رود و صدای خنده شبیه به گریه بلند می شود . غلامعلی به تصور اینکه مجلس حالی پیدا کرده بیت دوم را در ادامه می خواند :
شتر گم کرده ام با بار کاشی گلی گم کرده ام شاید تو باشی

به نظر شما نراقی های مستمع ادامه دعا را چگونه به پایان رسانده اند .

مطلب رسیده به وبلاگ سلحشوران شهر نراق ۱۰/۰۹/۱۳۹۰

ستیزه جویان

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/e578t789tu8.jpg

مقطع عملیات والفجر هشت و فتح فاو عراق - بهمن 1364
ایستاده از راست : سید تقی باشی ( سعیدی نیا) - آزاده جانباز مرتضی عابدینی - جانباز سید عباس جوادی - ناشناس - جانباز محمد قجری فرزند علی
نشسته : غلامرضا یوسفی فرزند غلامعباس - جانباز حسین کرباسی - شهید محمد علی نوری
ادامه نوشته

سید اکبر کاظمی : خداوند به من حوریه داد

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/gvzgzxfgzxfg.jpg


بهمن سال 1364 و عملیات والفجر هشت و فتح بندر فاو عراق بود . همسرم باردار بود ولی من همچنان با سلحشوران شهر نراق و سایر رزمندگان در حال نبرد در مقابل کفر جهانی بودیم .
شهدا همیشه برایم قابل احترام هستند و نمی توانستم
نام و راهشان را فراموش کنم . روزی مرخصی گرفتم و به اهواز آمدم تا برای دلجویی تماسی گرفته و صحبت کنم . خانواده گفتند خداوند به تو لطف کرده و فرزند سالمی عطا نموده است .گفتم دختر است یا پسر ؟ گفت رحمت خداوند و دختر است گفتم اسمش چیست ؟ گفت : هنوز نام برایش انتخاب نکرده ایم . ولی دختری است مثل حوریه من هم بلافاصله گفتم خوب اسمش را بگذارید حوریه .

سید اکبر کاظمی فرزند سید محمد اهل شهر نراق 1390/10/05

مرزداران

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/hjljklmlm.jpg

شهید حسین قجری فرزند علی در مقطع  عملیات والفجر 8  فتح بندر فاو که در اثر بمباران مقر لشکر 17 علی ابن ابیطالب در انرژی اتمی در تاریخ 1364/12/03 به شهادت رسید


ادامه نوشته

جانباز محمد کریمی فرزند یوسفعلی چشمش را تقدیم فرشتگان نمود

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/zxhchcgcgggggggg.jpg


محمد کریمی فرزند یوسفعلی ضمن تحصیل با ستاد مقاومت بسیج شهر نراق فعالیتش را آغاز نمود .اولین دوره آموزشی بسیجی اش را به همراه 24 نفر از بسیجیان نراق در صفی آباد شهرستان محلات از تاریخ 1360/05/12 الی1360/05/23 را با موفقیت پشت سر گذاشت . بعد به دلیل پایان ماموریت پدرش از نراق به قم بازگشتند . محمد مدتی نیز تحصیلات دانشگاهی اش را در کاشان سپری نمود . سپس به جبهه های نور علیه ظلمت اعزام گردید و در عملیاتی از ناحیه چشم به شدت آسیب دید و یکی از چشمانش تقدیم فرشتگان آسمانی گردید و اکنون از شمار جانبازان گرانقدر می باشد .
پدرش یوسفعلی کریمی مسئول اداره پست شهر نراق از انسان های مومن و انقلابی بود که در همه مراسم های مختلف در شهر نراق پیشقدم بود . تعهد کاری داشت و همیشه یکی از پشتیبانان رزمندگان در دفاع مقدس بود .یوسفعلی رابطه شایسته ای با اهالی شهر نراق داشت و مردم نیز متقابلا به او احترام می گذاشتند .
مطالب فوق به پاسداشت جانباز محمد کریمی و خدمات پدرش یوسفعلی انعکاس می یابد . خداوند توفیقشان دهد .

تهیه شده توسط وبلاگ سلحشوران شهر نراق 1390/10/04

یاران ناب

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/pkpjolvh.jpg

از راست : جانباز هانی پنبه زن فرزند سلطانعلی و شهید مظاهر لطفی فرزند محمد
نمایشگاه دهه فجر در بهمن 1360
ادامه نوشته

تسلیت درگذشت پدر شهید محمد علی قجری

درگذشت شادروان  حاج یوسف قجری

پدر شهید والامقام محمد علی قجری

اولین شهید شهر نراق و استان مرکزی

را تسلیت عرض می نماییم.


                وبلاگ سلحشوران شهر نراق

عشاق خمینی

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/tukjgjjkgjjg.jpg

مراسم راهپیمایی روز جهانی قدس و حمایت از دفاع مقدس در شهر مذهبی نراق تاریخ 1364/03/27
تصاویر مشهود : حجت الاسلام علی رمضانی - مرحوم حجت الاسلام هیبت الله  نوروزی امام جمعه شهر نراق - مرحوم محمد لطفی پدر شهید مظاهر لطفی -  حجت الاسلام علی محمد مهدیزاده

ادامه نوشته

عشاق حسینی

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/gjibjkb.jpg

محوطه ساختمان بسیج شهر نراق آبان 1361

محسن عبدلی ، محمد رعیتی راد ، اکبر باقری نراقی ، عباس حیدری ، حسن نباتی ، غلامعباس حسینی

ادامه نوشته

حسین حیدری : ترکشی به اندازه یک عدس من را به افتخار جانبازی نایل کرد

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cghkvkvb.jpg

تاریخ 1360/08/09 با بدرقه خانواده و مردم فهیم شهر نراق به سمت جبهه های جنگ بدرقه شدیم . مجموعا 25 نفر از سلحشوران شهر نراق در این اعزام حضور داشتند . در جبهه محمدیه دارخوین در جاده آبادان و در سنگرهای کنار رودخانه کارون استقرار یافتیم . هنوز 25 روز از اولین بار جبهه من نگذشته بود که شبی تصمیم گرفتند به سمت عراقی ها که آنسوی رود کارون بودند و فاصله فی مابین 200 متر هم نمی شد آتش تهیه بریزند .در اثنای آتش سنگین ؛ ترکش خمپاره ای به اندازه یک عدس وسط پیشانی من اصابت کرد و من را مجروح ساخت .

احمد خسروی فرزند قنبر علی به جای اینکه ابتدا آمبولانس را خبر کند من را از توی سنگر محافظت شده به وسط جاده خاکی انتقال داد تا آمبولانس بیاید. خدا خواست در آن شلوغی انواع و اقسام موشک و خمپاره آسیب مجددی به من نرسد .بیمارستان سجاد تهران پس از رفع مشکلات حاد استقامتی من و بهبودی نسبی گفتند همین ترکش کوچک باعث قطع نخاع و فلج شدن نیمی از بدن شما شده و ما از این مقدار توان بیشتری برای توان حرکتی شما نداریم و خدا خواست در شمار جانبازان با اقتدار قرار گیرم و سند افتخاری گردد تا بلکه بتوانم برای قبر و قیامتم حداقل کاری کرده باشم .

حسین حیدری فرزند محمد علی اهل شهر نراق 1390/09/16


مه رویان

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cfghkcvhjk.jpg

تشیع پیکر مطهر شهید محمد رضا رمضانی در شهر نراق تاریخ 1361/03/02

محمد رضا رمضانی فرزند غلامعلی در عملیات بیت المقدس در جبهه خرمشهر  به شهادت رسید .

متوفیان اهل شهر نراق در این عکس :
غلام محمد عباسی - حجت الاسلام هیبت الله نوروزی - ابراهیم فروغی - سید محمد موسوی فرزند سید مصطفی(محمد برار) - محمد حسینی(پدر شهید غلامرضا) - علی کرباسی - حسین پیشه ور - شهید قاسم جعفری
ادامه نوشته

قدرت الله ایزدی : پس از جنگ یک وجب از خاک کشورم در اختیار دشمن قرار نگرفت

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/dgigkgk.jpg

22بهمن 1360 ازدواج نمودم و کمتر از یک ماه در تاریخ 20/12/ 1360 با بیست نفر از سلحشوران شهر نراق به جبهه اعزام شدیم و در عملیات فتح المبین در منطقه شلش شهرستان شوش در استان خوزستان شرکت داشتم و پس از مجروحیت در ایام نوروز مورخ 1361/01/02 به اسارت نیروهای بعث عراق در آمدم .پس از هشت سال و چهار ماه در تاریخ  1369/05/26که آزاد و به میهن اسلامی و شهرم نراق بازگشتم دخترم مرضیه ایزدی 9 ساله و کلاس دوم ابتدایی بود . در اولین ملاقاتمان او من را نشناخت و با من انس نگرفت تا ساعاتی بعد که توجیه گردید .

پدر و مادرم ؛ همسر و فرزندم ؛ برادران و خویشاوندان و... در این مدت طولانی صبر و مقاومت کردند اما پیروزی را با هم جشن گرفتیم و پس از پایان دفاع مقدس یک وجب از مرز و بوم کشورم در اختیار دشمن قرار نگرفت .



آزاده قدرت الله ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق 1390/07/02

یاران عاشق !

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vbjbnlbnljk.jpgصبر و مقاومت مادر بر بالین مطهر فرزند شهیدش علی اکبر صادقی در منطقه افسریه تهران تاریخ 1365/12/12

از راست : جانباز حسین کرباسی فرزند علی (دایی شهید) - زینب کرباسی فرزند علی (مادر شهید) - ولی الله صادقی فرزند علی محمد (عموی شهید) - ناشناس

شهید علی اکبر صادقی فرزند منوچهر (امرالله) تاریخ 12/12/1365 در جبهه شلمچه در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید .
ادامه نوشته

من قاسم جعفری پسر ابراهیم غلام هستم

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cvhjkvhkjcg.jpg


دی ماه 1362 بود . من و دو نفر از بسیجیان برای انتقال هدایای مردمی در غالب ستاد پشتیبانی جنگ از تهران راهی جبهه های غربی در استان کردستان گردیدیم . در سرمای زمستان نیروهای گروهک الحادی کومله با رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهرستان دیواندره درگیری و در منطقه ناامنی ایجاد نموده بودند .به ما دستور دادند امکان ادامه مسیر میسر نیست و بروید ماشین را در سپاه پارک نموده و استراحت کنید تا فردا صبح حرکت کنید .
شب هنگام وارد سپاه پاسداران دیواندره که شدیم دیدم یک جوان رعنا ؛ زیبا و نسبتا هیکلی با لباس فرم سبز رنگ آستین ها را بالا زده و پاچه های شلوارش را توی جوراب کرده و روی برف مشغول درست کردن کاربراتور بخاری الکترولوکس نفتی است . بر حسب اتفاق به همدیگر برخورد کردیم و به ما خوش آمد گویی کرد و دیدم لهجه دارد .از او پرسیدم شما اهل شهر نراق نیستی ؟ گفت آره من قاسم جعفری پسر ابراهیم غلام هستم .منم گفتم حسین قنایی پسر میرزا سیاره هستم و نعمت سیاره عمویم می باشد . شبی با صفا بین ما گذشت و صبح که از هم خداحافظی کردیم گفت حالا که به شهرستان مرزی بانه می روید یک سری هم به همولایتی خودمان پاسدار عباس حیدری فرزند حسن اهل شهر نراق بزن و او هم خوشحال خواهد شد .
بانه که رسیدیم رفتم واحد عملیات شهری سپاه پاسداران و سراغ گرفتم که دوستانش گفتند عباس تا نیم ساعتی دیگر از ماموریت بر می گردد . او و پاسداران برای مقابله با ضد انقلابیون کومله و دمکرات به حومه شهر بانه رفته بود .بعد دیدم ماشین تویوتا وارد عملیات شهری شد و فردی کم جثه و کوچک لیکن مقاوم و مصمم روی تویوتا پشت تیربار ایستاده است . پیاده که شد خودم را معرفی کردم و از ملاقات همدیگر خوشحال شدیم و با ایشان نیز دوستی مان ادامه یافت .دوستی ما با قاسم جعفری ادامه یافت و چندین بار همدیگر را ملاقات کردیم . ایشان شخصییتی خوش خلق و خوش سیما با تقوی و با ایمان بود .جاذبه عجیبی داشت و نشانه ای از نعمت های خداوند روی زمین بود .
قاسم جعفری در عملیات کربلای پنج در شلمچه در تاریخ 1365/11/03 شهید شد و در فراغش غمگین و نالان شدم . همیشه با قرائت فاتحه ای یادش را گرامی می دارم .

حسین قنایی فرزند میرزا اهل شهر نراق 1390/09/29

مهرآوران

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/sdtusdtysd.jpg

نوروز علی آقایی فرزند علی اکبر اهل نراق در فرودگاه مسکو شوروی -1370/07/03 

ادامه نوشته

جهادگران

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/cvbjbv.jpg

مقطع عملیات کربلای پنج در شلمچه - دی 1365
شعبانعلی حسینی فرزند رضا - علی قجری فرزند نعمت الله - شهید غلامرضایوسفی فرزند غلامعباس - شهید غیاثعلی عابدی فرزند کمال - جانباز غلامحسین قجری فرزند حیدر علی
ادامه نوشته

محمد رضا عابدینی سلحشوری از شهر نراق که از دست رهبرش آیت الله خامنه ای جایزه دریافت کرد

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/bkjbiiiiggf.jpghttp://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/xvyugujyuuu.jpg


نوروز سپری شد و بیست و ششم فروردین سال 1388 فرار رسید . سال پر افتخار برای شهر نراق که مهد علم و تعهد بوده است . در این روز بزرگ و به یاد ماندنی یکی از فرزندان رشید این مرز و بوم که مدتی در لباس سربازی در مناطق جنگی حضور داشت و مدتی در لباس پاسداری در دفاع مقدس جزء فرماندهان موفق بود و بعد در جبهه فرهنگی فعال است موفق به دیدار رهبرش گردید . حق بود که "مرکز آموزش عمومی علویون شهر قم " پاسدار محمد رضا عابدینی فرزند علی اهل شهر نراق را به عنوان استاد نمونه خود انتخاب کرده تا از دست مبارک رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا آیت الله سید علی خامنه ای جایزه دریافت نماید .
پدرش علی عابدینی غلام سینه چاک رهبر آزادگان جهان حسین ابن علی (ع) بود و کافی بود نام امام حسین را شنیده و گونه هایش از اشک سرازیر شود. پس محمد رضا نیز در این خانواده پرورش یافته است .
دریافت جایزه محمد رضا عابدینی از دست رهبر در تاریخ 1388/01/26 با حضور سردار محمد علی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سر لشکر سید حسن فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و تعدادی از فرماندهان دیگر در دانشگاه امام حسین (ع) تهران صورت گرفت .

ایثارگران

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/njmkmkolnk.jpg

مقطع عملیات کربلای پنج - آذر 1365
لحظه اعزام نیروهای بسیج از شهر نراق به جبهه و خداحافظی جانباز علیرضا اسماعیلی فرزند باباخان با فرزندش در آذر 1365

ادامه نوشته

ابوالقاسم احمدی:مادرم گفت تمام کفر در مقابل اسلام قرار گرفته است

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/lnklvghjc.jpg

پدر بزرگم کله قاسم عبدالجبار نام داشته که در زبیده خاتون دفن است . خودم از سال 1350 به شهر نراق مهاجرت کرده ام . کوچک که بودم در روستای قورچی باشی خمین سکونت داشتیم . پدر و مادرم اجازه نمی دادند برای روشن کردن چراغی که برای رفتن به حیاط می رفتیم کبریت روشن کنیم و می گفتند که با یک چیله از چراغ روی کرسی استفاده کن .جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران که شروع شده بود برای ملاقاتشان به قورچی باشی رفتم و دیدم از 200 کیلوگرم محصول گندم 150 کیلوگرم را برای پشتیبانی از دفاع مقدس برای رزمندگان کنار گذاشته اند یعنی سه چهارم محصول سالانه اشان را .با تعجب گفتم مادرجان چندین سال پیش شما به ما می گفتی به جای استفاده از چوب کبریت از یک چیله و به اصطلاح چراغ به چراغ کنید چطور حالا تقریبا همه محصولاتتان را برای جبهه تقدیم کرده اید.

مادرم مرحومه معصومه محمودی فرزند علی محمد  با اینکه سواد تحصیلی نداشت لیکن فهم بالایی داشت و گفت اکنون تمام کفر در مقابل اسلام ایستادگی می کند و پنجه در پنجه انداخته است و همه موظف هستیم از جبهه ها پشتیبانی کنیم .


ابوالقاسم احمدی فرزند علی اهل شهر نراق 1390/05/06

شمیم عشق

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/xvyugujyuuu.jpg

پاسدار محمد رضا عابدینی فرزند علی اهل شهر نراق ؛ استاد نمونه مرکز آموزش عمومی پاسداری قم در حوزه عقیدتی سیاسی در حال دریافت جایزه از دست مبارک فرمانده کل قوا حضرت آیت الله سید علی حسینی خامنه در دانشگاه امام حسین(ع) تهران در تاریخ 1388/01/26

ادامه نوشته

مهدی ناصری : هر کس آرزوی برگشت ندارد بیاید گردان ولیعصر

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/fjxfyjjjjjo.jpghttp://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/sfsfdyufyufu.jpg

رزمنده اکبر قجری           سردار شهید مهدی ناصری


من و تعدادی از رزمندگان سلحشور شهر نراق در گردان ولیصر (عج) به فرماندهی مهدی ناصری سازماندهی شده بودیم .شب عملیات کربلای پنج در دی ماه 1365 گردان را به خط کرد و گفت من حوصله چک و چونه ندارم و هر کس آرزوی برگشت به شهرش را ندارد در گردان ولیعصر بماند . صحنه را به گونه ای ترسیم کرد که رزمندگان از جمله جان برکفان شهر نراق فکر کردند شب عاشورای سال 61 هجری قمری است .
مهدی ناصری متولد 1341 شهر ساوه در تاریخ 1366/10/04 در شلمچه به شهادت که آرزویش بود نائل گردید .مجموعا ده نفر از شهر نراق در گردان و لشکر های مختلف عملیات کربلای پنج به شهادت رسیدند که چهار نفر اول در نراق به خاک سپرده شدند و شش نفر بقیه در قم و تهران در آغوش خاک آرامش یافتند به اسامی :

غلامرضایوسفی فرزندغلامعباس شهادت65/10/22شلمچه عملیات کربلای 5
غلامرضا یوسفی فرزند نوروز شهادت65/10/27شلمچه عملیات کربلای 5
قاسم جعفری فرزند ابراهیم شهادت65/11/03شلمچه عملیات کربلای 5
غیاثعلی عابدی فرزند کمال شهادت65/11/03شلمچه عملیات کربلای 5
علی اکبر مسلمی فرزند غلامرضا متولد 1348 شهادت 65/10/09 مهران
مجید ترابی فرزند حسین متولد1340 شهادت 65/10/21 شلمچه
سیدحسین هاشمی فرزند سیدماشاءالله متولد1342شهادت 65/10/22 شلمچه
سیدبهرام(مهدی)موسوی فرزند محمود متولد1349شهادت65/10/24شلمچه
مهدی قیومی فرزند سلطانعلی متولد 1349 شهادت 65/12/10 شلمچه
علی اکبر صادقی فرزند منوچهر متولد1348 شهادت 65/12/12 شلمچه


اکبر قجری فرزند احمد اهل شهر نراق 1390/02/17


زیباصفتان

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/hzfhxcfb.jpg

مقطع عملیات والفجر مقدماتی -دشت عباس اسفند 1361
از راست :علی اکبر کمره ای فرزند محمد باقر - حجت الاسلام احمد غریبی(طاهری نژاد)فرزند سلطانعلی - علی محمد عظیمی فرزند امید علی

ادامه نوشته

جشن پتو با حضور شیخ علی اکبر حیدری در انرزی اتمی

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vhjxhkjx.jpg

  23نفر از سلحشوران شهر نراق از جبهه زبیدات و پاسگاه شرهانی عراق به انرزی اتمی آبادان بازگشته و استراحت می کردند و مترصد عملیات والفجر مقدماتی بودند . تاریخ 1361/09/27 بود . حجت الاسلام علی اکبر حیدری – قاسم جعفری(شهید) – غلامعباس حسینی و عباس ترابی از بسیج شهر نراق ماموریت یافته بودند که ضمن انتقال کمک های اهدایی مردم نراق به جبهه ؛ ملاقاتی نیز با رزمندگان داشته باشند .
شب که شد سناریوی یک جشن پتو چیده شد و ه
ر کس مشغول مسئولیتی گردید . نماز مغرب و عشا به جماعت خوانده و شام میل شد و وارد کانکس ها شدیم . طبق معمول نراقی ها دور هم جمع شدیم و آجیل ها و سوغاتی که تازه برای رزمنده ها آورده شده مشغول شدیم . با چشمک طراح ؛ به یکباره چراغ خاموش شد و پتویی بر روی سر شیخ اکبر حیدری انداخته شد و مشت و کتک بود که نثارش گردید .
بدون هماهنگی به یکباره چراغ روشن و مشاهده شد علی اکبر کمره ای فرزند محمد باقر که باجناق شیخ اکبر هست مشت ها را تا جایی که می تواند بلند می کند و محکم بر کمر باجناق فرود می آورد . ظاهرا اینجا نیز صدق کرد که باجناق فامیل نمیشه .

اسماعیل حبیبی فرزند اکبر اهل شهر نراق 1390/10/01


سپاهیان توحید

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/image2734.jpg

از راست : شهید محمدعلی نوری ، مرحوم جانباز حاج محمود رزاقی، جانباز محمد قجری فرزند علی

مقطع عملیات والفجر هشت و فتح بندر فاو عراق - دی 1364
ادامه نوشته

محمود ایزدی:پادگان منظریه قم مثل جبهه بود

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/bjmnnmlm.jpg


رژیم عراق در تاریخ 1359/06/31 جنگ را بر علیه ایران اسلامی تحمیل نمود . آبان ماه 1359 به واسطه سفارش حجت الاسلام سید محمدباقر شریف موسوی امام جمعه شهر نراق و ستاد پشتیبانی جنگ به پادگان منظریه قم اعزام شدیم . ماموریت محرمانه ما برای جابجایی مهمات و انتقال به جبهه های جنگ بود و حساسیت این اقدام به مثابه رفتن جبهه بود . بیش از ده روز طول کشید و نمازمان را کامل می خواندیم . من آن موقع فرزند نداشتم . از نراق بالغ بر 15 نفر اعزام شده بودیم . قبل از ما یک گروه دیگر که حاج رضا رضایی فرزند نظر یکی از سانحه دیدگان آنها بود به منظریه اعزام شده بودند .یک شب هم حاج طاها مقدسی امام جمعه شهرستان محلات به ملاقات ما آمد و از زحمات محلاتی ها و نراقی ها تشکر نمود .
همان ایام یک فروند هواپیمایی جنگی عراق بر فراز منظریه قم توسط پدافند ضد هوایی ساقط شده بود و سه چهار تریلی لاشه هواپیما را به پادگان شهید نوزه همدان انتقال دادند که ما هم این صحنه را دیدیم و بعد تریلی های حامل لاشه هواپیما در شهر قم نیز برای نشان دادن اقتدار نیروهای خودی و روحیه دادن چرخی زده بود .
آن مقطع ولی الله صادقی فرزند علی یکی از افسران نیروی هوایی پادگان منظریه بود که به نراقی های اعزامی سر می زد .

محمود ایزدی فرزند حسین اهل شهر نراق1390/05/07

فاتحین

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/sdfhdfg.jpg

از راست : مرحوم حجت الاسلام سید ابوالفضل بابایی فرزند سید رضا - جانباز علی محمد پیشه ور فرزند حسین - حوزه علمیه... حدود سال 1363

ادامه نوشته

امیر حسینی : از اموال بیت المال مواظبت کنید

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/xcvjxcvhjxcvj.jpg

دی ماه سال 1360 من در سن 14 سالگی با التماس و گریه از پاسدار امیر حسینی که مسئول بسیج بود موافقت حضور در بسیج نراق را یافتم .
اداره مخابرات شهر نراق توسط آقای ذوالفقار قجری فرزند مصطفی مدیریت می شد . برای ارتقا’سیستم ارتباط تلفنی چندین دستگاه گران قیمت مخابراتی آورده بودند و مسئولیت حفظ آنها را به بسیج محول کرده بودند و هر شب دو نفر برای نگهبانی در لوحه ثبت نام می شدند که باید در ساختمان اداری مخابرات شیفت می دادند .
یک شب برفی و سرد زمستان امیر حسینی من را صدا و گفت علی دنبال من بیا . رفتیم پشت درب مخابرات و در زد کسی باز نکرد . ریگی به شیشه زد تا سرانجام حسین کرباسی فرزند علی و عباس حیدری فرزند حسن از خواب بلند شده و سراسیمه در را باز کردند و با چهره ناراحت امیر مواجه شدند . حسینی به آنها گفت این دستگاه ها مال بیت المال است و باید حفظ شود و اگر خدشه ای به آنها وارد شود مسئول هستیم .
امیر حسینی فرزند حسینجان اهل شهرستان محلات در تاریخ 1361/01/02 در عملیات فتح المبین با تعدادی از جمله چهار نفر بسیجی شهر نراق به درجه رفیع شهادت نایل آمد .

علی رضایی فرزند اصغر اهل شهر نراق 1390/03/12

انصار المهدی

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/vbnnmnm.jpg

مقابل درب نگهبانی ساختمان بسیج شهر نراق - تیر 1361
از راست مرحوم قاسم ابوالحسنی - محمد عضایی - شهید عباس رمضانی - جانباز اسماعیل حبیبی - جانباز علی اکبر باقری نراقی

ادامه نوشته

حاج رضا رضایی فرزند نظر ماموریت محرمانه به منظریه قم را لو می دهد

http://www.islamupload.ir/user_uploads/iurokhsaar4eb2/xfjxfjxfyjsfyjusxfy.jpg

تاریخ 1359/06/31 رزیم عراق جنگ را بر ایران تحمیل نمود . هر ایرانی بر حسب وظیفه و عشق به میهن اسلامی فعالیت جهادی خود را آغاز نمودند . تعدادی به نبرد مستقیم و دفاع از مرز و بوم به جبهه های خوزستان اعزام شدند و تعدادی میانسال و سن گذشته نیز با مساعدت حجت الاسلام سید محمد باقر شریف موسوی امام جمعه شهر نراق در آبان ماه 1359 به منظریه قم ماموریت یافتند .وظیفه این عده جابجایی مهمات و تجهیزات جنگی و ارسال به خطوط مقدم جبهه بود .ماموریت نراقی ها که بیش از پانزده نفر بودند به صورت محرمانه و مابین ده الی پانزده روز به طول می انجامید و حتی تماس تلفنی با خانواده نیز برایشان مقدور نبود .
پدرم حاج رضا رضایی فرزند نظر در هنگام نقل و انتقال مهمات از روی تریلی به پایین پرتاب می شود و پایش می شکند و تا دو سه ماه در بستر گرفتار درمان می گردد.همولایتی های نراقی که برای ملاقات ایشان به منزلمان تشریف می آوردند از پدرم در خصوص ماموریت و علت شکستگی پایش سوال می کردند و وی همه را جواب می داد .در یکی از صحبت هایش به ملاقات کنندگان گفته بود شما نمی دانید پادگان منظریه قم چه جایی است . انبارهای مهمات زیر کوه و از هر نوع که بخواهی وجود دارد . آنقدر فضای آنجا بزرگ است که تریلی داخل آن دور می زند و خلاصه سیر تا پیاز ماموریت محرمانه را توضیح می دهد .
حاج عباس عضایی فرزند ماشا’الله که انسان مومن و شوخ طبعی بوده به پدرم می گوید شما که همه ماموریت محرمانه را برای ما بازگو کردی که باعث خنده حاضرین می گردد .
جالب توجه اینکه دقیقا در همان ایام یک هواپیمای جنگی ارتش عراق به قصد بمباران منظریه در قم مورد هدف پدافند قرار گرفته و سقوط می نماید و لاشه هواپیما را اکثر نراقی ها دیده بودند .

احمد رضایی فرزند رضا اهل شهر نراق 1390/09/29