با نشان دادن عکس رهبر به مردم می گفتم برای سلامتی امام خمینی صلوات بفرستید


با نشان دادن عکس رهبر به مردم می گفتم برای سلامتی امام خمینی صلوات بفرستید

# سال 1357 که انقلاب پیروز نشده بود 13 ساله و نوجوان پر شور و شلوغی بودم . به سهم خودم در اکثر تظاهرات مردم نراق بر علیه حکومت جبار پهلوی شرکت داشتم . ابتدای مبارزه و راهپیمایی شب ها از مسجد جامع شروع می شد و پاسگاه ژاندارمری هم خودش را درگیر با موضوع نمی کرد و یا جرات نداشت .

b6w5_scan3.jpg
احمد ابوالحسنی

26 دی 1357 روز فرار محمد رضا شاه از ایران را به خوبی یاد می آورم که مردم انقلابی دلیجان با ماشین و موتورسیکلت های زیاد به نراق آمدند و در میدان شهرمان همه با هم به شادی و هلهله و پایکوبی پرداختند .

9zxs_n00177725-b.jpg

روزی که شاه از کشور گریخت پیروزی انقلاب مردمی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) قطعی تر شد . دلیجانی ها شعار می دادند شاه فرارش کرده تنکه جورابش کرده . 26 دی یکی از روزهای شیرین مردم بود .
lfg_dex3n57qstf5zm7pgs7.jpg

# تظاهرات ضد شاهنشاهی که انجام می شد من و اسماعیل حبیبی که هم سن و سال بودیم و دوستی با هم داشتیم هر کدام چوبی درست کردیم و عکس حضرت امام خمینی(ره) را بالای آن وصل کردیم .

خوشحال و مغرور بودیم که بین جمعیت آزادیخواه و عدالت جو با آن قد و قواره کوچک حضور داریم . بعضا نیز پلاکاردمان را داخل مغازه ها می کردیم و از صاحبان آن می خواستیم برای سلامتی امام صلوات بفرستند .

8x5n_جديد18001.jpg

حاج احمد ابوالحسنی در زمان اسارت

# پنج شنبه 15/8/1357 در همان سن 13 سالگی با جمعیت نراق به سمت قبرستان پایین(وادی السلام) به صورت تظاهرات در حال حرکت بودیم . نزدیکی های پاسگاه ژاندارمری سربازان و درجه داران با تجهیزات کامل مقابل مردم ایستادند و گفتند حق ندارید با شعار بر علیه سلطنت پهلوی عبور کنید .

f3hy_image4420.jpg

روحانیون جلودار بودند و شور انقلابی بالا بود . جمعیت قدم های استوارشان را جلوتر گذاشتند که استوار محرم رضایی به زانو نشسته و تیر هوایی شلیک کرد . مردم هراسان هر کس به جایی پناه می گرفت . یکی دو روحانی با عده ای از مردم مقاومت کردند و سرانجام باقی مانده جمعیت مسیر را به سمت گورستان ادامه دادند .


t5vx_6c913cf6-061b-4e30-b6f4-497b4520c58b-200x125.jpg

22 بهمن 1357 انقلاب پیروز شد . مدت کوتاهی نگذشته بود که ارتش عراق به ایران اسلامی جنگ را تحمیل کرد و در سن 16 سالگی برای دفع تجاوز دشمن به جبهه اعزام شدم . دومین بار طی عملیات فتح المبین دومین روز نوروز 1361 در جبهه شوش به اسارت عراقی ها در آمدم و تا مرداد 1369 مقاومت کردم تا لحظه شکوهمند آزادی فرا رسید .


ko6j_n00169577-b.jpg

آزاده جانباز حاج احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق 12/11/1392



حاج محمد علی حمزه ای نراقی به فرزند شهیدش غلامرضا پیوست


حاج محمد علی حمزه ای نراقی به فرزند شهیدش غلامرضا پیوست

حاج محمد علی حمزه ای فرزند غلام و در زادگاهش شهر نراق به حاج حمزه ای مشهور است . ایشان بازنشسته نیروهای خدوم انتظامی است که در شهر قم منشا خدمات زیادی در راهنمایی و رانندگی بود .

f6wd_dtudtu.jpg
مرحوم حاج محمد علی حمزه ای در سنین جوانی

فرزندان سرکار خانم شهربانو فروغی و حاج حمزه ای از زمره مخلص ترین نیروهای انقلاب و دفاع مقدس به شمار می روند . هستی و جانشان را برای فرامین رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) در طبق اخلاص نهادند .


kl6g_cyjnjd6sh3b90wfujh.jpg

آسیب های جدی به آرامش و روحیه این خانواده طی سالیان گذشته وارد شد که جملگی برای رضایت حق تعالی و اعتلای کلمه الله تحمل کردند .

فرزند این خانواده غلامرضا حمزه ای متولد 1334 زاده شهر نراق تاریخ 29/1/1361 در جبهه تنگه حاجیان گیلانغرب استان کرمانشاه مظلومانه به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از تشیع باشکوه در گلزار شهیدان شیخان شهر قم در دل خاک آرام گرفت .


25ea_0040.jpg
فرزندان دیگر این خانواده مومن و پرهیزگار آقایان محمد رضا ، امیر و علی از مدافعان راستین میهن اسلامی بوده و هستند که در سخترین شرایط برای دفاع از دین و مملکت فعالیت داشته و اکنون در شمار جانبازان به شمار می روند .
mwcr_zdyemqcoqri8suann85g.jpg
                                                                                                                                       مرحوم حاج حمزه ای
حاج محمد علی حمزه ای روز سه شنبه 29/11/1392 فوت و چهارشنبه 30/11/1392 در شهر قم تشیع و در قبرستان علی بن جعفر(ع) به خاک ابدی سپرده می شود .

ok_image8867.jpg

وبلاگ سلحشوران شهر نراق ضایعه درگذشت این مرد مومن و با تقوی را به عموم مردم شهید پرور نراق تسلیت گفته و انشاءالله از سفره فرزند شهیدش بهره مند گردد .
bf7_mywbrqmnau9xaxorxmuy.jpg

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 29/11/1392

ایام انقلاب و اوج آن در تهران فعالیت داشتم


ایام انقلاب و اوج آن در تهران فعالیت داشتم



متولد سال 1339 می باشم . سال 1353 اول راهنمایی را به پایان رسانده و در سن 14 سالگی زادگاهم شهر نراق را به مقصد تهران جهت کار و تلاش و درآمد ترک کردم .

ixtj_image4442.jpg
قدرت الله ایزدی

قبل از من نیز چهار برادرم به تهران نقل مکان کرده بودند . در یک کفاشی در بازار تهران مشغول کار شدم و دستمزد اولیه ام هفته ای ده تومان بود که به مرور افزایش یافت .
 
نجواهایی از استبداد و خودکامگی محمد رضا پهلوی و اعضای دربار به گوشم می خورد و حس تنفر از خاندان پهلوی در قلبم ایجاد شد .



vwaw_image4415.jpg

با همه حساسیت های ایجاد شده دو نوبت محمد رضا شاه را مستقیم مشاهده کردم . مرحله اول از کاخ گلستان سوار بر ماشین رو باز که دورش شیشه های ضد گلوله احاطه کرده بود و پیرامون آن را موتور سواران و ماشین های دیگری اسکورت می کردند .
sba4_1_(81).jpg
حاج قدرت الله ایزدی در سالهای دفاع مقدس

شاه به صورت ایستاده دست بلند می کرد . دومین بار در میدان شهیاد(آزادی) که به استقبال پادشاه بحرین آمده بود . شاه داخل یک کالسکه که چندین اسب حامل او بود .

 حدود 40 اسب سوار جلو و عقب کالسکه به عنوان اسکورت ایشان را همراهی می کرد . ضمن اینکه ماشین های پلیس و شهربانی نیز حفاظت محمد رضا بر عهده داشتند .
lq40_image4428.jpg
                                                                                                                              حاج فدرت در مغازه کفاشی
در خیابان 30 متری جی با برادرم حاج نعمت الله ایزدی در یک خانه گرایه ای سکونت داشتیم . برادرم ازدواج کرد و از سال 1356 من تنها در خانه مجردی زندگی می کردم . یک موتور گازی داشتم که با وجود کمبود بنزین و نفت هر روز در اجتماعات و راهپیمایی ها بر علیه سلطنت پهلوی شرکت داشتم .

h568_image4417.jpg

هر چه به پیروزی انقلاب بهمن سال 1357 نزدیکتر می شدیم به دلیل اعتصابات و شرایط حکومت کسب و کار و بازار نیز از رونق افتاده و در عین حال معیشت با مشکل مواجه بود . به همین علت وقت بیشتری در اختیارم بود تا در مبارزات بر علیه حکومت دیکتاتوری حضور داشته باشم .

yqb_image4433.jpg

ساعت 15 یکی از روزهای سرد زمستان 1357 مردم انقلابی که معترض به فساد و بی بندباری بودند به سینما جی تهران هجوم آورده و آن را به آتش کشیدند . از پنجره ها و هواکش سینما جی شعله های آتش زبانه می کشید .

t7lx_fajr_www.3et.ir-13.jpg

پس از سینما جی به سمت 16 متری امیری و سه راه آذری تظاهرات مردمی شکل منظمی به خود گرفت و اینبار نوبت مشروب فروشی ها بود . صندوق های مشروبات الکلی را از مشروب فروشی ها خارج و آنها را در جوی آب بر زمین زده و جوی مشروب به راه افتاده بود .

بعضی افراد فرصت را غنیمت شمرده و صندوق های مشروب را ترک موتور گذاشته و به منزل می بردند . صاحبان مشروب فروشی نیز بیرون مغازه ناظر خشم مردم بودند ولی از ترس ابراز نمی کردند که مالک آن هستند .


a53r_1_(73).jpg

مدتی بعد با شعار مرگ بر شاه بانک دولتی در 16 متری امیری ابتدای 30 متری جی نیز توسط مردم خسته از ظلم و جور حکومت پهلوی به آتش کشیده شد .
در همه این شرایط صداهای تیراندازی در مناطق تهران از سوی مامورین حکومتی قطع نمی شد . درب منازل نیز زمانی که مامورین به تعقیب انقلابیون بودند گشوده می شد . هر روز شاهد پیکر خونین چندین شهید بودیم که با تفنگ های پهلوی از پای در می آمدند .


qowi_1_(64).jpg

مجروحین هم روزمره کم نبودند و جنایت روی جنایت سلطنت انباشته می شد . روز ورود حضرت سید روح الله خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب با برادرم هادی ایزدی در جمعیت میلیونی مردم در تهران حضور داشتیم . لیکن روز 22 بهمن 1357 برای دیدار خانواده ام در شهر نراق بودم و در تظاهرات همشهریانم شرکت داشتم .


9m2g_image4420.jpg

حاج قدرت پس از آزادی از اسارت

یک دستگاه ضبط صوت کوچک داشتم که با آن صدای خروشان امت انقلابی نراق را ضبط کردم تا در تاریخ حماسه آفرینی های این دیار باقی بماند .


r9e_copyof~1.jpg

        شهید حجت الله ایزدی

طعم شیرین پیروزی انقلاب در کاممان بود که اجانب جنگ را بر ایران نوپای اسلامی تحمیل کردند و بنده پس از چند نوبت اعزام به جبهه نهایتا نوروز 1361 طی عملیات فتح المبین مجروح و به اسارت نیروهای ارتش عراق گرفتار و تا مرداد 1369 در زندان های عراق محبوس بودم . تاریخ 22/12/1366 زمانی که برادرم حجت الله ایزدی در حلبچه به شهادت رسید در اردوگاه موصل به سر می بردم .

gbdp_dsc01023.jpg

آزاده جانباز حاج قدرت الله ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق11/06/1392



مهدی قجری انقلابیٍ هفت ساله نراق در سال 1357


مهدی قجری انقلابیٍ هفت ساله نراق در سال 1357



آذر ماه و محرم 1357 هفت ساله بودم . مردم طبق روال هر شب به صورت پراکنده به داخل خیابان اطراف که بعدا دانشگاه علوم و فنون هوایی در همسایگی پایگاه یکم شکاری(شهید حسین لشکری)واقع در مهرآبادجنوبی آمده بودند .

gg05_img_2623.jpg
مهدی قجری

همه بر علیه حکومت محمد رضا پهلوی و به دفاع و پشتیبانی از رهبر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) شعار می دادند.

ناگهان نیروهای نظامی که در داخل پایگاه هوایی بودند به بیرون آمدند و به مردم بی دفاع حمله ور شدند .مردم متفرق شدند و به داخل کوچه ها فرار کردند . درب منازل به روی معترضان باز شد و به داخل منازل پناه بردند .



w1p6_img_2408.jpg

ماموران قلدر شاهنشاهی در پی تعقیب آنان به داخل کوچه ها روانه شدند .مدتی گذشت و مردم به خیال اینکه نظامیان محل را ترک کرده اند قصد خروج داشتند که در این حین یکی از مامورین با صدای بلند فریاد زد اگر جرات دارید بیاید بیرون .
ed9j_mmexport۱۳۸۷۰۵۲۸۰۰۹۸۰.jpg
کفن پوش عاشورایی مهدی قجری

با این کارش به همه فهماند که از منازل خارج نشوید .در پی این کار فرمانده آنان مامور مورد نظر را به باد فحش و ناسزا گرفت و دستور بازداشت وی را همانجا صادر کرد .

به دنبال این کار فریاد الله اکبر جمعیت از پشت بام منازل به صدا درآمد و نظامیان پس از شلیک چند تیر هوایی با ناراحتی محل را ترک نمودند .

24el_n00084909-b.jpg

 من نیز با پدرم حاج سلطانعلی قجری فرزند غلامعلی و دایی ام آقا هدایت الله رحمانی فرزند نصرالله در پشت بام منزلمان در منطقه مهر آباد جنوبی به صورت مخفیانه نظاره گر ماجرا بودیم .
uwzj_img_2633.jpg

مهدی قجری فرزند سلطانعلی اهل شهر نراق 20/11/1392

حاج نعمت الله ایزدی انقلابی گری خاموش    

 

حاج نعمت الله ایزدی انقلابی گری خاموش 

 

حاج نعمت چرا این همه تلاش و زجرهایی که برای ارزش های انقلاب و رهبرمان کشیده ای را بازگو نمی کنی و 35 ساله در سینه محفوظ نگه می داری ؟


nxnz_p.jpg

نعمت الله ایزدی

می گوید به نظر شما قدردانی وجود دارد که بیان کنم یا اینکه تا فردی مطالب را می خواند یا می شنود عنوان می کند فلانی چقدر ... .

می گویم حالا شما بگو ؛ شهروندان فهیم نراقی افراد و زحمتکشان را به خوبی می شناسند و شکر گزار هستند که در این دیار خاموش چه قهرمانانی وجود دارد .


0mbs_img_9416.jpg

باز می گویم و می پذیرم که عده ای از همولایتی ها مجذوب فعالیت و خدمات نیروهای غیر بومی هستند و مثلا اگر خاطره خارق العاده ای از یک هموطن بشنوند از تعجب  الله اکبرشان  بالا می رود ولی همان مطلب را از دوست خودی بشنوند بی تفاوت از کنارش عبور می کنند .

z6wa_16.jpg

حالا قسمتی از خاطرات زمان انقلابتان را برای کاربران وبلاگ سلحشوران شهر نراق بفرمایید  :


 نعمت الله ایزدی فرزند عباس در سال 1336 در شهر نراق متولد گردیدم . پس از مهاجرت به تهران از نوجوانی در این کلان شهر در جلسات مذهبی شرکت می کردم . به هفت نمونه فعالیت هایم به صورت مختصر اشاره می کنم :

 rdwa_15.jpg

حاج نعمت الله ایزدی در عنفوان جوانی


1 @ اول آبان 1356 حجت الاسلام سید مصطفی مصطفوی فرزند آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در شهر نجف عراق فوت و در صحن مبارک علی بن ابیطالب(ع) دفن گردید . تاریخ 8 آبان 1356 مراسم هفت برای ایشان در مسجد ارک تهران از ساعت 15 الی 17 برگزار گردید .


to2d_14.jpg

بنده با همه شرایط پلیسی که از سوی رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی حاکم بود در این مراسم شرکت کردم . سخنران مجلس حجت الاسلام دکتر حسن روحانی فرزند اسدالله فریدون اهل سرخه سمنان بود . وی آن زمان به شیخ حسن فریدون یعنی به شهرت سابقش مشهور و همچنین ممنوع المنبر بود .

ky3o_12.jpg

سخنران برای اولین بار رسما آیت الله خمینی را به عنوان امام خمینی معرفی  و بیان فرمود :

 ای ابراهیم عزیز! همه امتحانات سخت و بزرگ برای تو پیش آمد . امّا آخرین امتحان را هم باید بگذرانی که : «إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ» آن زمان آزمایش بزرگ و آشکار مربوط به اسماعیل عزیزت می‌باشد. آنگاه که همه‌ی امتحانات و آزمایشات را با موفقیت پشت سر گذاشتی ، «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» آنگاه تو به مقام والای امامت می‌رسی . امامت مقامی است که آخرین امتحان آن، امتحان فرزند است. ابراهیم : اکنون که این امتحان را هم با موفقیت گذراندی پس  « إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا». و لذا من یک لقب برای مرجع بزرگ و رهبر عظیم‌الشأن، آن ابراهیم زمان، می‌پسندم و آن لقب امام است. بنابراین " امام خمینی "  .  حاضرین حدود هشت هزار نفر با صدای بلند صلوات فرستادند و از آن به بعد لقب امام خمینی رایج گردید .


z2gm_1209.jpg

بنده به همراه سایر جوانان انقلابی در توزیع نوار کاست سخنرانی آقای روحانی نقش داشتم که مورد تعقیب ساواک قرار گرفتم . بر این اساس به قم و زادگاهم شهر نراق فرار کردم .

 

2 @ تاریخ 11/9/1356 در مراسم چهلم آقا سید مصطفی خمینی در مسجد اعظم شهر قم شرکت کردم که حجت الاسلام عبدالمجید معادی خواه واعظ ممنوع‌المنبر به سخنرانی پرداخت . پس از مراسم تظاهرات عظیمی در خیابان های اطراف صورت گرفت و منجر به درگیری و زد و خورد پلیس شاهنشاهی با مردم بود که کتک مفصلی از مامورین خوردم  و پس از بازگشت به شهر نراق چند روزی توسط مادر گرانقدرم حاجیه خانم معصومه رمضانی فرزند فضل الله مداوا می شدم .

awko_13.jpg

3 @ 12 فروردین 1357 آیت الله ابوالفضل زاهدی فرزند حاج ملا محمود در سن 87 سالگی فوت نمود . تشیع جنازه این عالم روحانی با جمعیتی کم نظیر کانون مبارزه بر علیه رژیم دیکتاتوری پهلوی گردید . همین که سیل جمعیت مقابل مدرسه علمیه فیضیه رسیدند شعارها تندتر شد و با صدای بلند گفتیم فیضیه ؛ فیضیه .

gdju_17.jpg

مدرسه فیضیه قم سال ها به روی طلبه ها و عالمان کسب علم از سوی دربار شاه تعطیل و بسته شده بود . تفنگداران همه جا را زیر نظر داشتند ولی جمعیت قابل کنترل نبود . درب چوبی را شکسته و یا از جا کنده شد . بنده و چند جوان انقلابی دیگر از درب دوم که آهنی بود بالا رفته و از پشت چفت آن را باز و به روی جمعیت مشتاق گشودیم .

مردم با جنازه زاهدی وارد فیضیه شدند . به جز حوزه صحن های حرم مطهر و میدان آستانه از کثرت جمعیت موج می زد و بعضا از این روز به عنوان یوم الفتح و الظفر یعنی روز فتح و پیروزی نام می برند که طلیعه پیروزی های دیگر امت و امام گردید .


lwol_fyjfy.jpg

جمعیت ضمن شعارهای پی در پی بر علیه حکومت جور و ستم محمد رضا شاه درخواست داشتند پیکر آیت الله ابوالفضل زاهدی رحمت الله علیه را در همینجا شسته و به خاک بسپاریم . سرانجام فرزند ایشان به نام حجت الاسلام محمود زاهدی  خود را به بالاي سکوي پله هايي که از فيضيه به صحن عتيق متصل است ، آمد و گفت  اندکي آب بياورند و بعد فرمود:

wye2_image3003.jpg

 اي پدر! تو عاشق و شيفته علم و دانش بودي و در همين مدرسه به جهان علم ، چشم گشودي و در علم را به روي شيفتگان باز کردي. اينک من افتخار مي کنم که تو با چشم بسته، در مدرسه را گشودي! من امروز براي تو دو هديه آورده ام .

اول تربت پاک شهداي کربلا که بر کام و چشم تو نهادم . دوم آب مدرسه فيضيه را به جنازه تو اهدا  می کنم و مختصر آب را روی جنازه پاشید .


j41_img_2947.jpg

حاضرین جنازه را به سوي حرم حضرت معصومه(س)حرکت دادند. در صحن ، نماز خوانده شد، سپس مردم جنازه پاک عالم جلیل القدر را به سوي قبرستان شيخان که برادرش حجت الاسلام حسین زاهدی بود انتقال داده و خاکسپاری کردیم .

gf5k_p12.jpg

4 @ دو سه ماهی به پیروزی بهمن 1357 و پایان طاغوت پهلوی مانده بود . منطقه چهارمردان شهر قم بین انقلابیون و مامورین رژیم  زد و خورد شدیدی رخ داد و مقرر بود نیروهای کماندویی که در منطقه نیروگاه حضور داشتند به کمک مامورین اعزام تا در سرکوب مذهبیون شرکت داشته باشند . بنده پیشنهادی را مطرح کردم که برای جلوگیری از اعزام کماندوها به چهارمردان در نیروگاه تظاهرات راه بیاندازیم تا آنها را سرگرم کنیم .


i5r4_fdtucxf.jpg

مرحوم حاج ابوالقاسم ایزدی

حجت الاسلام محمد فروغی فرزند حسین و پسر عمویم ابوالقاسم ایزدی فرزند حسین( 1339 - 1392) از اهالی شهر نراق که در قم بودند در این رابطه شجاعانه فعالیت داشتند . همان شب رادیو بی بی سی اعلام کرد مردم خشمگین از رژیم پادشاهی ایران طی تظاهراتی در قم نفربرهای ارتش را در نیروگاه زمین گیر و به آنان آسیب وارد کردند .

gheo_image3000.jpg

   حاج نعمت در سالهای دفاع مقدس

5 @ چنین نوع فعالیت هایی باعث شد آبان 1357 توسط کماندوهای رژیم دستگیر و روانه زندان شهربانی قم گردم . توسط چند بازجو از جمله سروان نصر اصفهانی فرمانده کماندوهای فرماندار نظامی قم پرونده ام تکمیل و مرتب تهدید به اعدام می شدم .

فشار مردم قم در تظاهرات مختلف مبنی بر سقوط سلطنت و آزادی زندانیان سیاسی زیاد می شد . این مسئله باعث می شد که نصر اصفهانی هر روز فشار و شکنجه هایش را بر من و زندانیان دیگر را افزایش دهد . وقتی یک مشت به شکم می زد دقیقه ها طول می کشید تا نفس مجددا به سینه بر گردد .


5ysv_image2985.jpg

آشنایان خیلی دنبال من گشته بودند ولی چون من در زندان خودم را با نام مستعار معرفی کردم و حتی آدرس منزل را به اشتباه به بازجوها دادم شناسایی نشده بودم و هر بار مامورین گفته بودند فردی به نام نعمت الله ایزدی نراقی نداریم .

حتی یکی از آشنایان ما به نام تقی  نراقی پور که صاحب بنگاه در قم بود از طریق سروان علی اصغر افاضلی رئیس کلانتری مرکز شهر قم به واسطه همین نام مستعار موفق به شناسایی و ملاقات من در زندان نشده بود .


nnoj_img_2949.jpg

(علی اصغر افاضلی پس از انقلاب به پاکستان متواری شد ولی تاریخ 11/10/1358 به ایران بازگردانده و یک ماه بعد تاریخ 11/11/1358  پس از محاکمه توسط حجت الاسلام محمد صادق صادقی گیوی مشهور به خلخالی در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام شکنجه گر و کشتار مردم بی دفاع قم اعدام گردید ) .

روزی که من را برای محاکمه به دادگاه آوردند لباس هایم غرق در خون بود . سرانجام با ضمانت یک انسان خیرخواه و انقلابی پس از یک هفته مشخصات سجلی و هویتم  را عنوان و از زندان ساحلی قم آزاد و به آغوش خانواده و دوستان بازگشتم .


716u_img_9419.jpg

پس از پیروزی انقلاب اسلامی سروان نصر اصفهانی توسط انقلابیون قم دستگیر و به زندان افتاد . حدود بهار 1358 به عنوان یکی از شاکیان بر علیه وی در دادگاه محاکمه اش شرکت داشتم .  آنقدر گریه وعجز و ناتوانی می کرد که باورم نمیشد این همان نصر شکنجه گر و کینه توز هست . مجبور شدم او را ببخشم و چند نفر دیگر شاکیان نیز او را مورد عفو و بخشش انسان دوستانه خود قراردادند .


ja99_p121.jpg

قاضی دادگاه آقای اشراقی که یکی از اقوام آیت الله سید شهاب الدین اشراقی داماد امام خمینی بود متحیر شد و این حسن رفتار خردمندانه شاکیان را به متهم گوشزد کرد .

6 @ روز 12 بهمن 1357 که رهبر کبیر انقلاب اسلامی پس از 15 سال قدوم مبارکشان را بر چشمان منتظرمان گذاشت برای استقبال و دیدار ایشان راهی بهشت زهرا(س) تهران محل سخنرانی شدم . روز به یاد ماندنی و تاریخ سازی بود که هرگز شیرینی آن از یاد و ذهن پاک نمی گردد .

g6wq_p1.jpg                                                      40u8_images.jpg

با روحیه صد چندان به قم بازگشتم و ظرف این ده روز تا پیروزی نهایی در کارهای بزرگی همچون تصرف کلانتری ها ؛ شهربانی های قم برنامه ریزی و تلاش بی وقفه داشتیم . شب 22 بهمن 1357 به انقلابیون پیشنهاد دادم که جاده های منتهی به تهران را بسته و مورد کنترل قرار دهیم تا مزدوران رژیم پهلوی نتواند نیروی کمکی به پایتخت روانه کنند .

کامیونداران و مردم تلاش شایسته ای انجام دادند به گونه ای که جاده سلفچگان به ساوه را نیز بسته نگاه داشتیم .

yd5g_image3002.jpg

بلافاصله پس از پیروزی راهی تهران شدم و در حراست از ساختمان رادیو که در اختیار انقلابیون بود  در میدان ارگ حضور داشتم . 

7 @ پس از پیروزی کامل انقلاب به شهر قم بازگشتم . یکسال و نیم بعد دشمنان انقلاب تاب تحمل این پیروزی عظیم را نداشتند و 31 شهریور 1359 جنگ را بر ایران تحمیل کردند . بنده از اولین نیروهایی بودم که از شهر قم عازم مناطق عملیاتی جنوب شدم و در ستاد جنگ های نامنظم مهندس چمران سازماندهی گردیدم .


l2ju_jjhjhg.jpg   2lqr_20.jpg
              از راست : حاج نعمت ، حاج قدرت ، حاج هادی                           حاج نعمت بر سر مزار برادر شهیدش حجت الله

طی هشت سال دفاع مقدس برادرم حجت الله به شهادت رسید . برادر دیگرم قدرت الله  اسیر گردید . برادر دیگرم هادی  دو نوبت مجروح شد . برادرم سعید(امیر) در چندین عملیات جبهه حضور داشت و مهدی سربازی اش را در جبهه سپری کرد . پدر و برادران دیگرم نیز در دفاع از کیان نظام و انقلاب در جبهه حضور داشتند .


01ej_img_9418.jpg

 حاج نعمت الله ایزدی فرزند عباس اهل شهر نراق 17/11/1392



تصرف زندان قصر روز 22 بهمن1357 و حضور نراقی ها در این فتح


تصرف زندان قصر روز 22 بهمن1357 و حضور نراقی ها در این فتح

زندان قصر آذر 1308 به دست رضا شاه افتتاح شد . سال 1383 تعطیل و آبان 1391 توسط شهرداری به باغ موزه تبدیل گشت .

3z5a_boloori003(1).jpg

آقای هژبر یزدانی فرزند رضا قلی(1313 سنگسر سمنان – 1376 کاستاریکا) سرمایه دار مشهور و بهایی که با دربار پهلوی ارتباط نزدیکی داشت به دلیل زمین خواری و به خاطر فروکش نمودن اعتراضات انقلابیون تحت رهبری آیت الله سید روح الله خمینی دستگیر و به زندان قصر روانه شد .
svzd_images.jpg

سرهنگ محرری که کرد و اهل تسنن است معاون اداره کل زندان ها و رئیس ندامتگاه مرکزی(زندان قصر) بود . روز 21 بهمن 1357 محرری متهم هژبر یزدانی را از زندان فراری و با امکانات خود هر دو با هم به سنگسر(مهدی شهر) رفته و بعد از کشور گریخته و به کاستاریکا در آمریکای مرکزی پناهنده شدند .

92mc_مردم_مسلح_انقلابی.jpg

ساعت 10 صبح 22 بهمن 1357 مردم که عده ای مسلح داخل آنان بود برای تصرف زندان قصر فعالیت را آغاز کردند . ساعت 13 بعد از ظهر به دست مردم تسخیر شد و چند نفر کشته و زخمی داد . درهای زندان بر روی زندانیان باز شد .
48ld_59_11.jpg

عصر 22 بهمن 1357 در آخرین ساعات پیروزی انقلاب مردم با مامورین محافظ زندان قصر درگیر و نهایتا موفق به آزادی زندانیان شدند . قسمتی از دیوار زندان نیز توسط زندانیان هنگام فرار تخریب شد .

در بین زندانیان دو آمریکایی به اسامی لیگود و شیاپرون بودند . این دو مهندس "موسسه الکترونیک داتا سیستمز" به اتهام اختلاس زندانی شده بودند .


      4aeg_img_9408.jpg                                     ohlx_image3674.jpg

                 سید غلامرضا موسوی                                                                                     سید صدر موسوی


نویسنده کن فالت ماجرای فرار آنها را نوشته و فیلم فرار عقابها بر اساس آن ساخته شد . یک آمریکایی دیگر به نام ماری الن شنایدر کارمند شرکت بل هلیکوپتر سازی در ایران جزء آزاد شدگان بود .


حضور شهروندان نراق در خصوص تصرف زندان قصر


برادران سید صدر و سید غلامرضا موسوی فرزندان سید حسین از اهالی شهر نراق برای وبلاگ سلحشوران شهر نراق بیان داشتند :


qh2t_img_9403.jpg

سید غلامرضا و سید صدر

هر از گاهی از شهر نراق به تهران می رفتیم . تصمیم گرفتیم برای ملحق شدن به سیل خروشان امت که به رهبری عالم برجسته آیت الله سید روح الله خمینی(ره) بر علیه رژیم شاه فعالیت می کردند به تهران برویم .


                    bjyi_image3682.jpg    0v91_3.jpg

                                           سید صدر موسوی                                      سید غلامرضا موسوی

به نظرمان سید باقر موسوی فرزند سید حسن و داود اشرفی فرزند منصور نیز همراه ما بودند .صداهای تیراندازی و دود و آتش تهران را فرا گرفته بود .


    n8mb_img_9407.jpg                                                  zf6i_050453.jpg

تمام خیابان های تهران مملو از جمعیت طرفدار آیت الله خمینی بود . به سمت زندان قصر که نزدیک می شدیم شعار زندانی سیاسی آزاد باید گردد بین مردم بلند شد .

ynm_image3673.jpg

انبوه جمعیت به سمت زندان حمله کردند . مامورین مقاومت نموده و تیراندازی می کردند . پیرامون را با گاز اشگ آور یکی کردند . در خیابان و کوچه های اطراف تظاهر کنندگان را تعقیب می کردند . درب اکثر منازل باز بود که ما مجبور شدیم خودمان را وارد یک خانه کنیم .

x8fy_fdtucxf.jpg

                                                                                                                              مرحوم سید حسین موسوی

نهایتا زندان فتح شد هر فردی کاری می کرد . تعدادی از مردم وسایل اداری و نظامی را بر می داشتند . سید غلامرضا می گوید: یک کارتن بیسیم انتظامی را برداشتم و بین افرادی که لباس نظامی بر تن داشتند و طرفدار انقلاب بودند توزیع کردم .


        4q4u_6.jpg      w4ih_image3708.jpg

تصور این پیروزی های عظیم برای کسی شناخته شده نبود ولی اتحاد و یکپارچگی مردم بر علیه حکومت ظلم و دیکتاتوری محمد رضا پهلوی موفقیت به دست آورد و بر اساس آیه های قرآن نصرت خداوند محقق گردید .


32j7_img_9402.jpg

          سید صدر و سید غلامرضا موسوی فرزندان سید حسین اهل شهر نراق 16/11/1392



روزهای پیروزی انقلاب از زبان چهره فرهنگی نراق حاج عزیزالله فروغی

 

روزهای پیروزی انقلاب از زبان چهره فرهنگی نراق حاج عزیزالله فروغی

 

چهارشنبه 18 بهمن 1357 عده‌ای شامل چهار تا پنج هزار نفر  تحت عنوان طرفداران قانون اساسی در سالن بدمینتون استادیوم امجدیه (شیرودی)  به دعوت جبهه وحدت ملی گرد آمده بودند. آنها با شعارهایی چون : زنده باد ارتش، پاینده باد قانون اساسی و بختیار سنگر تو نگهدار به ستیز با انقلاب اسلامی مردم ایران پرداختند .

 
mq5_22bahman57_3.jpg

پنج شنبه 19 بهمن 1357 تظاهرات بزرگی به دعوت امام خمینی(ره) در پشتیبانی از نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان در تهران و میدان آزادی شکل گرفت . گروهی از همافران نیروی هوایی با یونیفرم های نظامی در این اجتماع حضور داشتند . همافران بعد عازم محل اقامت امام خمینی شده و در مقابل ایشان ادای احترام کردند که برای سران ارتش شاهنشاهی غیر باور بود .

kzmk_46565.jpg

عزیزالله فروغی


جمعه 20 بهمن 1357 مردم تهران برای شنیدن اولین سخنرانی نخست وزیر دولت موقت عازم دانشگاه تهران شدند . بازرگان و مردم  از شاپور بختیار نخست وزیر شاه خواستند برای جلوگیری از خونریزی و اتلاف سرمایه های کشور از قدرت کناره گیری کند .

   3zur_picture_265.jpg                                                           iz4c_b286fse02rm5oywe81u.jpg

شنبه 21 بهمن 1357 صبح روز 21 بهمن مردم تهران به هواداری از همافران تظاهرات کردند. در چند نقطه از تهران نزاع رخ داد و به طور ممتد صدای تیراندازی به گوش می‌رسید و چندین نفر در پادگان دوشان تپه کشته شدند .  پادگان سلطنت‌آباد در شمال تهران به تصرف انقلابیون در آمد و درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان گشوده شد .


yjzl_4759_587.jpg

سپهبد رحیمی طی اعلامیه ساعات منع عبور و مرور را از ساعت 30/16 تا 5 بامداد اعلام کرد و در اعلامیه بعد این زمان تا 12 ظهر 22 بهمن تمدید گردید . امام خمینی (ره) طی اعلامیه‌ای به مردم هشدار داد : "به دستور فرماندار نظامی وقعی نگذارید و به خیابانها بیایید چرا که گاردیها و فرماندار نظامی توطئه کرده‌اند تا با استفاده از نبودن مردم، همافران را تار و مار کنند." پس از اعلام سفارش رهبر ‌مردم به خیابانها ریخته و در هر گوشه‌ای از شهر سنگری بر پا شد.

ucl_images.jpg

یکشنبه 22 بهمن 1357 ساعت 14 ندای پیروزی از رادیو اعلام شد و گفت توجه فرمایید : اینجا صدای راستین ملت ایران صدای انقلاب است .

f5c_22bahman.jpg

عصر نیز پیام امام خمینی(ره) پخش شد که مردم را از اعمال غیر قانونی بر حذر داشت .  طی روزهای 21 و 22 بهمن 654 نفر به شهادت رسیدند که سهم شهر نراق دو شهید به اسامی مهدی اسماعیلی فرزند حسن در تصرف کلانتری 21 نبرد و لطف الله صادقی فرزند غلامرضا در تصرف کلانتری 6 میدان ثریا می باشد .

 5ds8_0034.jpg   sbw5_0035.jpg


آقای عزیزالله فروغی اهل شهر نراق که آن ایام حساس را در تهران حضور داشته در خصوص پیروزی انقلاب مردمی بیان داشت:

ev41_img_2603.jpg
            حاج عزیزالله فروغی

صبح جمعه 20 بهمن 1357 به اتفاق همسرم خانم حاجی احمدی به وسیله اتوبوس آقای علیرضا عضایی فرزند عباس از شهر نراق راهی تهران شدیم . خیلی از همشهریان دیگر نیز داخل اتوبوس بودند . طبق خبرهای واصله همه می دانستیم که تهران شلوغ است و درگیری های مردم با ارتشی های طرفدار محمد رضا شاه افزایش یافته است .


41wl_image4861.jpg

آن موقع هنوز ترمینال خزانه(جنوب) وجود نداشت و اتوبوس ها در گاراژهای مختلف توقف داشتند . اتوبوس نراق در گاراژی در محدوده خیابان شوش و مولوی پارک می شد و همشهریان که قصد مسافرت به زادگاهشان را داشتند خودشان را به این مکان می رساندند .

pfmp_image7924.jpg

به نزدیکی های گاراژ که نزدیک شدیم دیدم خیابان ها مملو از جمعیت انقلابی هستند و راه ها بسته شده و لاستیک هایی در کف خیابان آتش زده اند . زنان و مردان در آن سرمای هوا شعار سرنگونی محمد رضا شاه را سر می دادند .

dg4_img_2602.jpg

آقا رضا که از اقوامم می باشد اتوبوس را از میان راهبندان و شلوغی به هر زحمتی بود در گاراژ متوقف نمود و گفت مسافرین پیاده شوند . اغلب همشهریان نگران و مضطرب بودیم چون خیلی ها تاکنون این نوع مبارزه و درگیری مردم و مامورین شاه را از نزدیک ندیده بودیم .


                                          pzd0_img_2601.jpg     r9r1_image7596.jpg

       حاج عزیزالله فروغی

باجناقم آقای علی اکبر تیموری با وسیله شخصی اش منتظر ما بود و محدوده چهار راه مولوی ما را سوار ماشین کرده و به سمت منزلش حرکت کرد . همچنان خیابان ها از حضور انقلابیون موج می زد. علتش هم پیام رهبر کبیر انقلاب امام خمینی(ره) بود که از مردم درخواست کرد به خیابان ها بیایند و به حکومت نظامی توجه ای نداشته باشند .

vi9z_xdfhjfhjxfhjxvhjx1254.jpg

      عزیزالله در عنفوان نوجوانی

شنبه 21 بهمن انکار تهران یکپارچه در آتش و خون بود و خبر از درگیری در اکثر مراکز گزارش می شد . ارتش اعلام بی طرفی کرد و مشخص بود که کار رژیم شاه تمام است .

یکشنبه 22 بهمن امور کشور در اختیار مردم انقلابی قرار گرفت و شاه سرنگون گردید .


oion_15.jpg

مرحوم شیخ ابراهیم فروغی در کنار فرزندش عزیزالله

دوشنبه 23 بهمن 1357 اکثر نراقی های مشعوف از پیروزی انقلاب به تشیع جنازه شهید   لطف الله صادقی رفتیم . من ایشان را نمی شناختم ولی بر حسب وظیفه انسان دوستانه که همشهریان نسبت به همدیگر دارند با اقوام ابتدا به منزل شهید و سپس به تشیع و خاکسپاری در بهشت زهرا(س) رفتیم .

xb60_dfutu.jpg

آنگونه که بیان کردند، لطف الله صادقی فرزند غلامرضا شب 22 بهمن در هنگام تصرف کلانتری 6 میدان ثریا (میدان شهید نامجو) در مصاف با نیروهای رژیم شاه از ناحیه شکم مجروح و در بیمارستان بانک ملی  خیابان فردوسی بستری می گردد . معالجات در ارتباط با وی موثر نمی گردد تا اینکه به شهادت رسید و در قطعه 9شماره121ردیف37 بهشت زهرا(س) دفن گردید .

 

n2qj_img_6789.jpg

استاد حاج عزیزالله فروغی فرزند ابراهیم اهل شهر نراق 29/12/1391



پاشنه گیوه هایم را ور کشیده و به تظاهرات ضد شاه می رفتم


پاشنه گیوه هایم را ور کشیده و به تظاهرات ضد شاه می رفتم


سال 1357 سیزده ساله بودم . اولین تظاهرات ضد طاغوت پهلوی در نراق شب ها صورت گرفت . آغاز حرکت نیز از مقابل مسجد جامع بود .

tyvx_1_(87).jpg
عباس حیدری
 اوج خروش انقلابی مردم ایام محرم خصوصا دهه اول آن از تاریخ 10/9/1357 لغایت 20/9/1357 بود . روز تاسوعا و عاشورا فریاد نراقی ها در هیئت های مخصوص به خود بر علیه دیکتاتوری محمد رضا شاه تماشایی و غوغایی بر پا کرد .

dtnw__mg_5718.jpg

آن روزها رسم بود مردم به شهرها و روستاهای هم می رفتند و از اقدامات هم بر علیه حکومت ستم شاهی پشتیبانی و با هم پیمان می بستند .

tk1o_1_(25).jpg
پاسگاه ژاندارمری شهر در مقابل اراده امت کاری از دستش بر نمی آمد . بیشترین نگرانی و مشکل من پدرم آقای حسن حیدری فرزندنصرالله(1310 - 1371) بود . ایشان بعضی موقع ها اجازه نمی داد تا در راهپیمایی ها شرکت کنم و مخالفت می ورزید .

   3a5v__mg_5716.jpg
    محمد رضا در کنار پدرش عباس حیدری

 
وقتی می دید من هم ادای احترام می کنم و هم به فعالیت هایم ادامه می دهم چاره ای اندیشید .


4enf_img_2941.jpg

شب هایی که تظاهرات بر پا بود کفش هایم که عموما گیوه بود را قایم می کرد تا من نتوانم به بیرون منزل بروم .
l0pq_1_(15).jpg

خبر نداشت من بزرگ شده بودم و گیوه های خودش به پایم اندازه می شد . پاشنه گیوه ها را ور کشیده و همزمان با سایر مردم به تظاهرات ضد شاه می رفتم .

gcgi__mg_5717.jpg
عباس حیدری فرزند حسن اهل شهر نراق23/8/1392


انقلابیون نراقی پایگاه هشتم شکاری اصفهان را محل مبارزه بر علیه رژیم شاه کرده بودند

 

انقلابیون نراقی پایگاه هشتم شکاری اصفهان را محل مبارزه بر علیه رژیم شاه کرده بودند

 

در سال 1334 در شهر نراق متولد شدم . سیکل دریافت کردم و سال 1350 به تهران نقل مکان کردم . دو سال در شغل های مختلف اشتغال داشتم تا اینکه آبان 1352 به استخدام نیروی هوایی در آمدم .


zqr2_16.jpg

سید عباس حسینی

آخر سال 1353 دوره ام که فراگیری زبان انگلیسی و آموزش نظامی بود در پادگان های قصر فیروزه و چکشی تهران به پایان رسید .اوایل خرداد 1354 جهت دوره های تکمیلی به ایالات متحده آمریکا اعزام شدم .

dnvy_img_9199.jpg

در ایالت های تکزاس و شیکاگو آموزش های مختلف را طی نمودم . آذر 1354 از آمریکا به ایران بازگشتم و به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل شدم .

زمان وقوع خروش امت اسلامی به رهبری معمار انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در پایگاه هشتم بودم .

zsw_13.jpg

بعضی از روزهای اعتراضات مردمی بر علیه رژیم منحوس پهلوی در سال های 1356 و 1357 پس از ساعت کار اداری و با لباس شخصی به  صفوف آنها پیوسته و در تظاهرات شرکت می کردیم .

hiv6_20120209145338cgb-41952.jpg

دی ماه 1357 و آخرین روزهای عمر حکومت محمد رضا شاه با چند نفر از نیروهای مومن و انقلابی نیروی هوایی از پادگان خارج و در شهر اصفهان در محدوده فلکه احمد آباد به جمع راهپیمایان پیوستیم .

argr_img_9201.jpg

برای اینکه ضد اطلاعات از موضوع بویی نبرد شبانه به منزل مجردی دوستم علی(شعبانعلی) عظیمی فرزند رمضان که از نیروهای کادر هوانیروز بود رفتم و صبح روز بعد راهی پایگاه شدم .

t42q_14.jpg

از انقلابیون نراقی که در پایگاه هشتم مخفیانه فعالیت های مذهبی و دور از چشم فرماندهان انجام می دادند و در خیابان ها با مردم برای سرنگونی شاه هم پیمان می شدند آقایان علیرضا رضایی فرزند اکبر و قنبر قجری فرزند احمد و ... بودند .

2huc_10.jpg

از راست : قنبر قجری ، سید عباس حسینی

پس از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی به دلیل نیاز به نیرو در سال 1361 به پایگاه وحدتی دزفول اعزام  و تا بعد از پایان دفاع مقدس آنجا بودم . مجددا به پایگاه هشتم شکاری اصفهان بازگشته و سال 1375 بازنشسته شدم .

 pdtq_img_9202.jpg

سید عباس حسینی فرزند آقا رضا اهل شهر نراق 24/6/1392

 


شهید نصرت الله محمودی نراقی شجاع ترین انقلابی الیگودرز


شهید نصرت الله محمودی نراقی شجاع ترین انقلابی الیگودرز


سال 1342 در شهر نراق از توابع شهرستان دلیجان استان مرکزی نصرت الله محمودی متولد شد .
3sh_0037.jpg

پدرش حاج یوسف که باجناق بنده می باشد به دلیل اشتغال در امورات چله دانی و فرشبافی به همراه همسرش سرکار خانم مقدس اکبری فرزند شکرالله و اعضای خانواده به شهرستان الیگودرز استان لرستان نقل مکان نمودند .


uidp_19.jpg
 از راست : مرحوم حاج یوسف محمودی ، حاج حسین قنایی

سال 1356 و 1357 فعالیت های انقلابیون بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی سازماندهی بیشتری گرفته بود و عموم مردم مومن گوش به فرمان رهبرشان آیت الله سید روح الله خمینی(ره) بودند که در فرانسه اقامت داشت . محمد رضا پهلوی اجازه حضور در ایران را به ایشان نمی داد .
ij3o_1_8811120794_l600.jpg

نصرت الله محمودی جوان 16 ساله و شجاعی بود که مبارزه را آغاز کرد . در تمامی تظاهرات مردمی بر علیه حکومت دیکتاتور شاه در الیگودرز شرکت فعال داشت . یکی از خوهرانش که معلم بود نیز همزمان با وی فعالیت و در تمام صحنه ها حضور داشتند .
refq_12.jpg
                                                                                                                                                    حاج حسین قنایی
چند بار مورد تعقیب قرار گرفت که به علت فرار از دستگیری به زادگاهش نراق مسافرت نمود و در منزل اقوامش از جمله عمویش حاج علی محمودی سکونت می یافت . فرزندان عمویش نیز از زمره انقلابیون بودند که دو نفرشان به اسامی عبدالله و کاظم محمودی بعدا در دفاع مقدس به شهادت رسیدند .


5uz8_44محمودي_نصرا....jpg
نصرت الله علاقه وافری به امام خمینی داشت. بهار 1357 یکی از مامورین به نام کریمی به پدر ایشان مراجعه و تهدید کرده بود که اگر فرزندت به اقداماتش بر علیه حکومت ادامه دهد با او برخورد و تحویل ساواک خواهیم داد .
ekwk_3b60f203d82df3972cb1f11ff80abccf.jpg
نصرت الله به محض شنیدن این مطلب تهدید آمیز سوار بر موتور سیکلت شده و بدون ترس و دلهره به منزل کریمی نزدیک شده و با موتور به درب حیاط می کوبد . موتور گیر می کند ولی نصرت با صدای بلند فریاد بر می آورد تو من را تهدید می کنی ؟
n3js_16.jpg
چند کلمه ناسزا هم به شاه و مزدورانش می دهد و منطقه را ترک می کند . روز بعد پدرش به منزل کریمی رفته و با احترامی که داشته موتور را به منزل بر می کرداند . نصرت الله و خواهرش تا پیروزی انقلاب دست از فعالیت بر نمی دارند .


128e_18.jpg            
               مرحوم حاج یوسف محمودی


هنوز هفت ماه از پیروزی شکوهمند انقلاب نگذشته که دشمنان رژیم عراق را تحریک به حمله به ایران می نمایند . کمتر از دو ماه از جنگ نگذشته بود که نصرت الله به ندای رهبرش لبیک گفته و از طریق بسیج الیگودرز عازم جبهه های غرب کشور در استان کرمانشاه می گردد .

تاریخ 22/9/1359 در جبهه سر پل ذهاب عاشقانه به معبود رسیده و شربت شهادت می نوشد و پس از تشیع جنازه باشکوه در گلزار شهیدان الیگودرز سر به آستان تراب فرود می آورد .
rgku_0044.jpg

برادرش احمد رضا محمودی متولد 1345 راه برادر را طی نموده و اسلحه اش را بر دوش می کشد . تاریخ 13/4/1361 طی عملیات رمضان در جبهه کوشک به درجه شهادت نایل و کنار برادرش آرام می گیرد .
uobd_img_7663.jpg

حاج حسین قنایی فرزند میرزا اهل شهر نراق 2/8/1391

حسین می خواست گوش استوار را بریده و کف دستش بگذارد


حسین می خواست گوش استوار را بریده و کف دستش بگذارد



سال های 1356 و 1357 در دبیرستان حاج عباس معصومی شهر نراق تحصیل می کردم . به دلیل اینکه محیط شهر کوچک بود با اکثر انقلابیون در ارتباط بودم و آنها را می شناختم .


x0y9_img_7127.jpg

سید عباس میرسلطانی
یکی دوسال آخر حکومت دیکتاتوری محمد رضا شاه در تظاهرات نراق که عموما شب ها مرسوم بود شرکت داشتم . تمامی راهپیمایی های شبانه از مقابل مسجد جامع شروع و بیشترین شعارها پشتیبانی از رهبرمان آیت الله سید روح الله خمینی سر داده می شد .
 i8j1_img_7126.jpg                                                     hbw_10_8711051233_l600.jpg
یکی از همکلاسی ها و هم سن هایم آقای حسین نباتی فرزند شهید مندعلی بود . ایشان به علت فعالیت های انقلابی و مذهبی مورد عتاب و عقاب پاسگاه ژاندارمری بود و بعضا از سوی ژاندارم ها فحش های رکیک می شنید .

http://www.iransit.com/wp-content/uploads/2013/06/emam-www.iransit.com_06.jpg


بر این اساس تصمیم گرفت گوش استوار... را بریده و کف دستش بگذارد . دو سه شب با یک قمه در مسیر استوار به کمین نشست . حتی یک شب در آشیانه نخل های عاشورایی پشت آب انبار پایین مخفی شد تا کار را عملی کند که علی الظاهر فرد مثل همیشه از مسیر پاسگاه به منزلش عبور نمی کند .

با هزار بدبختی او را از این کار پشیمان کردیم و متعاقب آن انقلاب اسلامی به پیروزی رسید .
3tmz_img_7128.jpg
سید عباس میرسلطانی فرزند سید احمد اهل شهر نراق2/9/1392

جوانمرد شدن جوانمردان شهرنراق در پاسگاه ژاندارمری سال 1358


جوانمرد شدن جوانمردان شهرنراق در پاسگاه ژاندارمری سال 1358

 

بر اساس ماده واحده ای که به شماره 2478/7 تاریخ 30/4/1358 با امضای نخست وزیر ایران آقای مهدی بازرگان امضا گردید ژاندارمری کل کشور می تواند به منظور رفع احتیاج موقت کادر انتظامی خود تا دوازده هزار نفر از افراد ذیصلاح جوانمرد به صورت قراردادی به مدت یکسال با دستمزد ماهانه حداکثر 25000 ریال معادل دو هزار و پانصد تومان و روزانه 180 ریال بابت ارزش جیره غذایی منعقد نماید .


vq0j_iri.gendarmerie.svg.png


در صورت نیاز ژاندارمری کل کشور تمدید قرارداد برای یکبار بلامانع است . استخدام جوانمردان واجد شرایط خدمت در کادر ثابت در طول مدت قرارداد بلامانع است که در اینصورت مدت خدمت غیر رسمی آنان در صورت پرداخت کسور بازنشستگی به صندوق بازنشستگی ژاندارمری کل کشور جزو خدمت رسمی آنان احتساب خواهد شد . اعتبار پرداخت حقوق و مزایای این افراد از محل اعتبار مربوط در بودجه عمومی دولت قابل پرداخت خواهد بود .


uahv_13921119000414_photol-600x330.jpg

بر این اساس ژاندارمری شهر نراق که زیر نظر هنگ شهرستان محلات فعالیت می کرد و سرآمد ژاندارمری های منطقه بود شروع به جذب " جوانمرد " نمود .

 

آقای ماشاءالله یوسفی فرزند قاسم در خصوص نحوه جوانمرد شدنش به "سلحشوران شهر نراق " اظهار داشت :

 پس از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) طرحی به ژاندارمری کل کشور اعلام شد تا از چهره های مومن و نسبتا انقلابی به عنوان جوانمرد استفاده شود .


      39qh_image5912.jpg    3b3_حاج_محمود2.jpg

ماشاالله یوسفی

جوانمردان در کنار سایر نیروها وظیفه برقراری آرامش و حفظ امنیت ؛ جلوگیری از راهزنی و راهبندان ؛ چپاول و غارت ؛ پاکسازی محیط و حفاظت از اسناد داخلی و...   را به عهده داشتند .

2pfs_13920426114209458848273.jpg

این عده که بعضا به سازمان جوانمردان نیز مشهور بودند در مناطقی مثل کردستانات و سیستان و بلوچستان و استان های مرزی کاربردی بیشتری داشتند . جوانمرد ابتدا از افراد عادی استخدام می شدند ولی به مرور شرط داشتن تحصیلات دیپلم شامل استخدام آنان شد .

xll_fajr-islamic-revolution-in-iran.jpg

بنده مرداد 1358 در پاسگاه ژاندارمری زادگاهم نراق مشغول به کار شدم و تا آبان همان سال به مدت چهارماه اشتغال داشتم که به دلیل عدم روحیه نظامی گری و مشکلات دیگر از آنجا جدا شدم .


                         fbxp_img_2924.jpg   l2ua_img_2923.jpg

احمد حمزه ای

نراقی های دیگری که جوانمرد شدند آقایان : قهرمان(دلاور) قاسمی ، احمد حمزه ای ، محمود ایزدی ، محمد شوری و... بودند که فقط آقای شوری در پاسگاه ماندگار و درجه دار شد و شهریور 1366 طی درگیری با ضد انقلاب(عناصر مزدور حزب دمکرات) در محور مهاباد به شهادت رسید .

gtyw_96101108778381309359.jpg   9nzc_27425089459479120737.jpg

شهید محمد شوری

 

آقای محمود ایزدی فرزند حسین دیگر جوانمرد  به "سلحشوران شهر نراق "بیان داشت :

 پس از پایان خدمت سربازی ام در مغازه جوشکاری در شهرستان دلیجان مشغول شدم . خرداد 1358 در شهر نراق با حجت الاسلام علی محمد حیدری مواجه شدم که ایشان گفت شما چهره انقلابی هستید و سفارش نامه ای برایم نوشت و فرمود خودت را به گروهان ژاندارمری شهرستان محلات معرفی کن .


i2rt_cxfhjkuii.jpg   drl_dryuify.jpg

محمود ایزدی

ثبت نام اولیه صورت و مصاحبه ای شکل گرفت و پس از طی مراحل گزینش که همه در یک روز انجام پذیرفت به عنوان اولین "جوانمرد" جهت اشتغال به پاسگاه ژاندارمری نراق معرفی شدم . 

با تبلیغات بنده آقای محمود حسینی فرزند سلطانعلی به حجت الاسلام علی محمد حیدری مراجعه و به همان سبک دومین جوانمرد نراق در پاسگاه شروع به کار نمود .


 u5rp_img_7442.jpg     qtre_ffdtyu.jpg

محمود حسینی

در روزهای بعد به ترتیب آقایان قهرمان قاسمی فرزند غضنفر ، احمد حمزه ای فرزند حمزه ، ماشاءالله یوسفی فرزند قاسم و محمد شوری فرزند موسی نیز به جمع جوانمردان پیوستند .

ششمین نراقی که در حلقه جوانمردان قرار گرفت احمد ایزدی فرزند حسین بود که به دلیل پر شدن حجم نیرو به پاسگاه ژاندارمری شهرستان دلیجان معرفی گردید . 


                   6q6m_xdtujxgj.jpg   u94x_img_4203.jpg

احمد ایزدی

این تعداد جوانمرد در خدمت استوار عزت الله  استاد محمد فرزند شکرالله اهل اراک به عنوان اولین فرمانده پاسگاه ژاندارمری شهر نراق پس از پیروزی انقلاب بودیم . جوانمردان با شیفت بندی که کرده بودیم 24 ساعت کار و 24 ساعت استراحت می کردیم .

ccqy_dsc00033.jpg

قهرمان قاسمی مشهور به دلاور

بعد اختلاف و مشکلاتی پیش آمد و از جمله موضوع بودجه نیز باعث شد که یا باید برای رسمی شدن به آموزش های خاص می رفتیم و یا تسویه حساب کنیم . تا قبل از پایان سال 1358 از جمع ما شش نفر فقط محمد شوری ماندگار شد و مدتی بعد به استخدام رسمی در آمد و هشت سال بعد در مقطع دفاع مقدس به شهادت رسید .

o2v6_vgukvcguk.jpg

حاج محمود ایزدی در لباس مقدس سربازی

آن مقطع استوار یکم عزت الله   استاد محمد به عنوان فرمانده  و استوار دوم محرم رضایی اهل ساوه جانشین  و نفر سوم گروهبان سوم علی طلبکار و یک راننده به شهرت امیری اهل اراک و بقیه جوانمردان  در پاسگاه نراق فعالیت داشتند . 


4dju_img_0019.jpg   49f_img_0018.jpg
عزت الله استاد محمد

یادآوری می گردد دومین رئیس پاسگاه نراق بعد از انقلاب آقای ... دلاوری  و سومین فرد آقای ... شاهقلی هر دو اهل دلیجان انجام وظیفه می نمودند .

t8su_cfhkcgk.jpg

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 20/11/1392



شهروند نراقی پس از آزادی از زندان شاه روز 19 بهمن 1357 به دیدار امام خمینی شتافت

     

شهروند نراقی پس از آزادی از زندان شاه روز 19 بهمن 1357 به دیدار امام خمینی شتافت

 

اینجانب ماشاءالله عابدینی متولد 1330 در شهر نراق از توابع دلیجان می باشم . سال 1348 درنیروی هوایی استخدام شدم .  سال های 1356 و 1357  فعالیت های مردم انقلابی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) به حد نهایت خود رسید بود .


njzx_xfduxf.jpg

 سرگرد ماشاالله عابدینی


اغلب در سال 1357 در تظاهرات شرکت می کردم ولی مواظیت می کردم تا مورد شناسایی قرار نگیرم . کلاهی سرم می گذاشتم که از چشمانم میتوانستم ببینم و صورتم را پوشش می داد .

fs1_img_9799.jpg

6 بهمن 1357 علی رغم خوف و وحشتی که برقرار بود ؛ تظاهراتی توسط چهره های مذهبی و انقلابی نیروی هوایی را طراحی کردیم . ساعت 30/13 با لباس فرم نظامی از داخل ستاد فرماندهی حرکت و تا چهار راه کوکاکولا و فلکه دوم خیابان پنجم ادامه یافت.


o7ev_img10205968-500x300.jpg

مردم با شکوه تمام پرسنل نیروی هوایی را مانند نگین انگشتر در برگرفته و با شور و هیجان همپای تظاهرات با گل و نقل از ما استقبال کردند . مردم زمانیکه ما را با اونیفرم دیدند اشک شوق می ریختند و ضمن محافظت از ما مطمئن بودند پایه های حکومت طاغوت در حال تزلزل است .

e43s_dtxx.jpg

شعار نظامیان این بود :


نظامیان ملی – ز طاغوت گسستیم – به ملت پیوستیم

و مردم حزب الهی نیز در پاسخ شعار می دادند :

پرسنل هوایی – تو در ره خدایی – الحق که با وفایی

 

کم کم در اثر فعالیت های مذهبی و انقلابی مورد شناسایی قرار گرفتم تا اینکه روز 6 بهمن 1357 موقعی که به منزلم در قصر فیروزه بلوک 53 طبقه دوم می آمدم متوجه شدم منزلم در محاصره است . اگر فرار می کردم هم دستور شلیک آزاد داشتند . یک ماشین جیپ ارتشی و ریو مقابل آپارتمان در انتظار بودند .

3tnl_cvgjlgj.jpg

ماشالله عابدینی دانشجوی نمونه افسری عقیدتی سیاسی نیروی هوایی


 مامورین با چکمه های قلدر مابانه رضا شاهی به درب لگد زدند و سراسیمه وارد منزل شدند و باعث رعب و وحشت همسرم خانم طحانی و دو دختر کوچکم گردیدند که پس از 35 سال همچنان اثرات شوک و اضطراب در خانواده وجود دارد . اتاق ها را با همان پوتینی که به پا داشتند جستجو کردند که موردی وجود نداشت .

xqvi_1ماشالله_عابدینی.jpg

سرهنگ هوشنگ توانا فرمانده منطقه یک فرمانداری شرق نظامی تهران و معاونش سرهنگ  آذرخو و تعدادی سرباز قوی هیکل برای دستگیری بنده حضور داشتند .

سرهنگ توانا با لهجه ترکی ضمن توهین گفت من 30 سال در بیابان ها خدمت کرده ام تو خجالت نمی کشی در خانه های سازمانی شاهنشاهی و آب و برق و شرایط مناسب زندگی می کنی و بر علیه حکومت تظاهرات و مبارزه می کنی ؟

if3t_img_9791.jpg

توانا در حضور همسر و دختران کوچک و نگرانم مرتب به کلت کالیبر 45 میلی متری اش دست می گذاشت و تهدید می کرد و می گفت پوست سر و صورت شما را می کنیم . وقتی تیرباران شدید متوجه خواهید شد که با کی طرف هستید .

توانا گفت گلبول های خون اعلیحضرت محمد رضا شاه در خون من هم هست و آرزو دارم زودتر به ایران باز گردد و فرزندم را به عشق شاه جلویش سر ِبِبُرم .

axb_r6ud.jpg

عابدینی در سالهای دفاع مقدس در سردشت کردستان

آنگاه با بیسیم به ساواک و اداره دوم اطلاع دادند که در حال موفقیت آمیز دستگیری خائنین نیروی هوایی  می باشیم .خداوند ترس را از من دور کرد و گفتم جناب سرهنگ من به قدرتی مافوق قدرت تفنگ شما دلخوشم .


با ناراحتی گفت آن قدرت کیست ؟ گفتم خداوند قادر متعال که آفریده من و توست . بی درنگ سیلی محکمی بر گوشم نواخت که برق از چشمانم پرید و به سمت پله ها هل دادند .( دیری نپایید که قدرت خداوند قادر قطعی شد و سرهنگ هوشنگ توانا پس از محاکمه و به واسطه اعتراف به جنایت و خونریزی انقلابیون تاریخ 20/1/1358 اعدام و سرهنگ آذرخو نیز دستگیر و دادگاهی شد. )


xeiv_img_9800.jpg

پس از من نوبت به دستگیری و بازرسی منزل ستوانیار 3 عباس علیشاهی اهل اصفهان رسید که در همان آپارتمان های قصر فیروزه سکونت داشت . بنده و عباس علیشاهی را به وسیله  ماشین ریو به مقر پلیس در کلانتری  تهران نو در فلکه دوم خیابان پنجم نیروی هوایی بردند و تا 12 شب سوال و جواب کردند و گردشکار به ستاد نیرو و مراکز مافوق نوشته  و به همراه دوستان دیگر به پادگان جمشیدیه (نیروی زمینی ارتش) در شمال تهران منتقل نمودند .

حدود 120 نفر از افسران ؛ همافران ؛ درجه داران ؛ کارمندان ارتش ؛ و حتی 4 نفر از سربازان انقلابی و یک خلبان در آنجا نگهداری و شبانه روز مورد شکنجه های روحی و روانی قرار می گرفتند .

qikz_gt.jpg

در پادگان جمشیدیه فضای معنوی حاکم بود و زندانیان به ذکر دعا و نیایش و نماز مشغول بودند . نماز با دلی شکسته و ایمان به نصرت خدا دلنشین است . حتی سربازان محافظ و نگهبانان  نیز متاثر از روحیات معنوی دستگیر شدگان قرار گرفته بودند .  علنا اعلام می کردند ما با شماییم و دستور دهید فرماندهان را به گلوله  ببندیم که دوستان جملگی مخالفت می ورزیدند .

mj6c_80533864-3712112.jpg

در دژبان جمشیدیه نه نفر از وزرا و مسئولین رده بالای کشور توسط رژیم شاه دستگیر و همزمان با ما بازداشت بودند که علت آن فقط عوامفریبی بود تا قیام مردم آرام شود که این حرکت مذبوحانه نتیجه ای نداشت . انقلاب که پیروز شد آنها قصد فرار داشتند که به دست انقلابیون گرفتار شدند و اسامی سه نفرشان عبارت از :

امیر عباس هویدا اهل تهران وزارت دربارکه تاریخ 18/1/1358 اعدام شد . غلامرضا نیک پی اهل اصفهان شهردار تهران و معاون نخست وزیر مورخ 22 فروردین 1358 اعدام شد . ارتشبد نعمت الله نصیری اهل سمنان رئیس سابق ساواک و سفیر ایران در پاکستان که تاریخ 26 بهمن 1357 اعدام گردید .

 56x_ماشالله_عابدینی.jpg

سرگرد عابدینی و سرلشکر شهید منصور ستاری فرمانده وقت نیروی هوایی

چهار شبانه روز در بهترین و حساسترین شرایط انقلاب مردمی ؛ ما در بدترین شرایط بازداشت بودیم که نهایتا تاریخ 10/11/1357 حدود 45 نفر از اسامی از جمله من و علیشاهی قرائت شد و به وسیله هلیکوپتر شینوک به فرودگاه مهرآباد تهران منتقل شدیم . 

موتورهای هواپیمایی سی – 130 روشن بود در حالیکه دست های متهمین را دو به دو با دستبند بسته بودند و دستبندها را نیزبه تسمه های داخل هواپیما قفل کردند .


p74g_images.jpg

35نفر قوی هیکل از نیروهای دژبان ما را مواظبت و حراست می کردند که زیر نظر یکی از فرماندهان لشکر نیروی زمینی جمعی فرماندار نظامی انجام وظیفه می کردند . با دست چپ روی یک تیکه کاغذ برای خانواده ام نوشتم که شما را به خدا و حضرت فاطمه زهرا(س) می سپارم و مواظب تربیت فرزندان باش و به محض اینکه به یکی از نیروهای دژبان دادم تا به خانواده ام برساند که سرگردی وابسته به ساواک متوجه شد و جلو آمد و ورقه را پاره کرد و گفت هر کس به این خائنین کمک کند با او برخورد می شود .


w44f_img_9792.jpg

شبانه هواپیما روی باند فرودگاه شهرستان سُنی نشین خاش در 180 کیلومتری مرکزاستان سیستان و بلوچستان فرود آمد .  از آنجا 45 نفرمان را به زندان خاش تحویل و بازداشت ما ادامه یافت . همزمان 45 نفر نیز از انقلابیون هوانیروز را به زندان خاش آوردند و جمع زیادی شدیم .

فرمانده پادگان خاش که ما در آن زندانی بودیم سرهنگ دوم اهل شهرستان خوی استان آذربایجانغربی و لهجه ترکی آن مشهود بود .


dne5_آشنايي-با-همافران-ـ-کلام-نور.jpg

در خفا می گفت من با شما هستم فقط خواهشی که دارم حرکتی به قصد فرار نکنید که نیروهای اینجا مجبور به شلیک شوند چون از مافوق آتش به اختیار داده اند و دستور داده اند هر حرکتی را سرکوب کنید . صبور باشید ببینیم شرایط چگونه رقم می خورد .

فضای زندان خاش نیز به مکان معنوی برای زندانیان تبدیل شده بود . دعا و راز و نیاز از خداوند کار روزمره آنها شده بود .بنده می خواهم عرض کنم اگر پرسنل شجاع نیروی هوایی ؛ عارفِ به حق مولا و مقتدای خود اباعبدالله الحسین(ع) نبودند چنین حرکتی نمی توانستیم انجام بدهیم . 

n1h6_homafaran[1]100.jpg

ما پرسنل نیروی هوایی می توانیم ادعا کنیم که به رهبری و زعامت رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) کمر طاغوت شاه را شکستیم و پیروزی و انقلاب را به جلو انداختیم .

چند سرباز و درجه دار مومن در خاش به زندانیان مساعدت می کردند . روزی پول روی هم گذاشته واز یک درجه دار خواستیم یک رادیو دو موج برایم خریداری کند . روزها پنهانی اخبار را گوش می کردیم تا اینکه لحظه موعود فرا رسید . روز 12 بهمن روز سرنوشت ساز ایران بود و رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی پس از 15 سال تبعید به میهن بازگشت .


0heu_monasebat_com_image_gallery_image_679.jpg

گر چه ما بازداشت بودیم و احکام اعداممان نزدیک بود ولی امید تازه ای گرفته ایم . از ذوق و شوق فریاد بر آوردیم و الله اکبر گفتیم که نگهبانان شیپور آماده باش نواختند و به داخل زندان آمدند و سبب شلوغی را پرسیدند ولی ما رادیو را مخفی کردیم .


ego3_139211181441034602071244.jpg

پس از ورود حضرت امام رفتار با زندانیان ملایم تر شد و مطلع شدیم که خانواده های پرسنل نیروی هوایی به نشانه اعتراض مقابل کاخ دادگستری اجتماع کرده اند . کمترین درخواست خانواده ها این بود که ما از وضعیت و سرنوشت مردانمان بی اطلاع هستیم و آزادی آنها را خواستاریم .

از طرفی همکاران ما در نیروی هواپی دست از کار کشیده و خواستار آزادی دوستانشان شده بودند . همچنین دستگیری نظامیان به گوش امام راحل رسیده بود و به دولت بختیار تهدید کرده بود تا آسیبی به انقلابیون متعهد ارتش وارد نیاید .


aw7h_img_9802.jpg

نهایتا در اثر فشارهای چند جانبه چهارشنبه تاریخ 18/11/1357 از زندان خاش آزاد شدیم و با یک فروند هواپیمای سی – 130 به فرودگاه مهرآباد تهران بازگشتیم . ما را سوار بر اتوبوس کردند و با فاصله در خیابان های تهران پیاده کردند تا تجمعی نداشته باشیم و یا مردم انقلابی به واسطه ما بر علیه رژیم دیکتاتور شاه اقدامی نکنند .

انتهای شب به منزل رسیدم و خانواده غرق در شادی شدند و صدای الله اکبرشان بلند شد . مادرم که نگران بود در منزل ما حضور داشت و بی نهایت خوشحال شد .


kopw_smpl.jpg

اقامتگاه حضرت امام خمینی(ره) در مدرسه علوی بود و من 12 بهمن روز ورود ایشان به ایران در زندان بودم و توفیق دیدار محبوبم را بدست نیاوردم . لذا پنج شنبه صبح 19 بهمن به همراه همسرم سرکار خانم طحانی فرزند علی و دو دخترم و نیز مادرم خانم سیده بهجت السادات موسوی فرزند سید حبیب(مرحوم) و مادر همسرم خانم بتول اکبری فرزند حبیب الله(مرحوم) راهی خیابان ایران شدیم . زنها از درب مخصوص وارد شدند و در آنجا متوجه حضور تعدادی از متعهدین نیروی هوایی و همافران و نظامیانی شدم که قصد بیعت با رهبر عظیم الشان را داشتند . سریعا با انها همگام شدم و در صفوف آنان سازماندهی شد . سمت راست در صف اول قرار داشتم و زیباترین روز زندگی ام رقم خورد .

j1ia_dahe-fajr-3.jpg

امام خمینی(ره) آمدند پشت پنجره و گفتند که شماها سربازهای امام زمان(عج) هستید. بروید و به دریای ملت بپیوندید. حرف های دیگری هم زدند که البته به خاطر شرایط امنیتی منعکس نگردید .

پایان مراسم در محدوده اقامتگاه امام صدای تیراندازی به گوش می رسید و ماموران قصد دستگیری نظامیان را داشتند . مادرم با دلهره و دلواپسی سراغ من را می گرفت و وقتی به هم رسیدیم گفت فکر کردم دوباره دستگیرت کردند . 


k1a_799901_206.jpg

برای چنین ملاقاتی و چنین روز حساس تاریخ انقلاب و 10 روز پایانی عمر ننگین محمد رضا پهلوی به اندازه یک کتاب مطلب در ذهن و خاطرم دارم که خلاصه وار اشاراتی نمودم .22 بهمن 1357 انقلاب اسلامی به زعامت آقا سید روح الله به پیروزی رسید و طومار 57 ساله دیکتاتوری محمد رضا شاه در هم پیچیده شد .

سپهبد خلبان امیرحسین  ربیعی اهل کرمانشاه و آخرین فرمانده نیروی هوایی شاهنشاهی از این دیدار به شدت ناراحت شد و برای پرسنل زحمتکش و خمینی دوست این نیرو برنامه های در سر داشت که دستگیر و پس از محاکمه تاریخ 21 فروردین 1358 در زندان قصر اعدام گردید .

c8oj_n00018982-b.jpg

سپهبد سید علی بدره‌ای لفرستان آخرین فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی و فرمانده گارد جاویدان(23 بهمن 1357 کشته شد)  از شاپور بختیار نخست وزیر(15/5/1370 کشته شد) خواست تا دستور دهد تمام افسرانی که در رژه صبح 19 بهمن در مدرسه علوی حاضر شده اند ، دستگیر شوند، اما مأموران امنیتی که بلافاصله برای بازداشت آن‌ها اعزام شده بودند، دست خالی بازگشتند. تنها تعداد کمی(چهار افسر و دوازده درجه دار) به چنگ ماموران امنیتی گرفتار شدند .

 epc_img_9794.jpg

سرگرد بازنشسته نیروی هوایی ماشاءالله عابدینی فرزند شکرالله اهل شهر نراق 19/11/92

 

 

شکستن شیشه ماشین پاسگاه ژاندارمری نراق با اسلحه شکاری


 شکستن شیشه ماشین پاسگاه ژاندارمری نراق با اسلحه شکاری


 مبارزه بر علیه رژیم ستم شاهی محمد رضا پهلوی ادامه داشت . یکی از  مبارزین شهرهای قم و نراق حجت الاسلام علی رمضانی فرزند تقی مشهور به شیخ میرزاعلی بود .


5kgf_gsr.jpg

حجت الاسلام علی رمضانی

مهر 1357 با یک قبضه تفنگ شکاری تک لول شیشه ماشین ریو متعلق به پاسگاه ژاندارمری شهر نراق را در حال گشت زنی نشانه گرفت و شیشه های این وسیله را شکست. پس از کمین موفقیت آمیز از صحنه فرار کردیم .


      vr2b_34931_428.jpg   qux9_photo728_8.jpg

ماشین ریو که بعضا به آن گاز ارتش هم می گفتند با چادر سرپوشیده بود و در مقطع انقلاب چند سرباز را پشت آن به صورت مسلح می نشاندند و دور می زد . فی نفسه حرکت این ماشین بزرگ در محیط کوچک نراق وحشت آفرین بود .


jpol_vhilvh.jpg

شیخ میرزاعلی دل شیر داشت که در آن شرایط خفقان و هولناک این اقدام را انجام داد .   چند ماه بعد در روز 22 بهمن 1357 انقلاب مردم ایران به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) حکومت 57 ساله شاه را شکست و فرو ریخت .


lgyi_jdhd2.jpg

 مطلب رسیده به وبلاگ سلحشوران شهر نراق

 


رهبر کبیر انقلاب ملاک فعالیت هایم بود و به او عشق می ورزیدم

 

رهبر کبیر انقلاب ملاک فعالیت هایم بود و به او عشق می ورزیدم


  14 ساله بودم که از سال 1352 الی 1357  وارد حوزه علمیه شهر قم شدم .


uoj1_cfguic.jpg

غلامحسین حیدری

با طلبه های زادگاهم شهر نراق مثل میرزاعلی رمضانی ، علی محمد حیدری ، علی اکبر حیدری ، محمد فروغی و سید حسین باشی هم کلاس و با بعضی از آنها در مدرسه رضویه هم حجره بودم .


h6je_picture_055.jpg

از بین این دوستان معترض بودند که چرا بنده ضمن مطالعه کتاب های گوناگون کتاب های دکتر علی شریعتی را مطالعه می کنم . چون در حوزه درس می خواندم به شیخ حسین مشهور هستم . بعد انقلاب هم که پاسدار و در دفاع مقدس مجروح گردیدم .


s0z5_jjy.jpg

در بحبوبه انقلاب و مشخصا نیمه اول سال 1357 قبل از سخنرانی حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی امام جماعت نراق پا منبری می رفتم و سخنرانی می کردم .

حضرت امام خمینی(ره) رهبر کبیر انقلاب ملاک فعالیت هایمان بود و به او عشق می ورزیدم . اوج این فعالیت ها در محرم 1357 که از 10/9 لغایت 20/9/1357 بود .

g3zq_image3013.jpg

نوزده و بیستم آذر ماه 1357 یعنی تاسوعا و عاشورای حسینی روزهای تاریخی و سرنوشت ساز انقلاب رقم خورد . امت شهر نراق مثل مردم سراسر کشور در مراسم سوگواری سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) همزمان با عزاداری به راهپیمایی بر علیه حکومت محمدرضا شاه پرداختند . سقوط پهلوی در شیب تند قرار گرفته بود .  


cej_ازد1(8~1.jpg

     شیخ حسین در سالهای دفاع مقدس

مشهور ترین نوحه ای که بنده با صدای بلند می خواندم و مردم مبارز نراق جواب می دادند عبارت بود از :

 

کاخت کنم زیر و زبر            یابن مرجانه
ای ظالم بیدادگر                   یابن مرجانه
ای دشمن دین و بشر             یابن مرجانه
تا کی تو داری شور و شر      یابن مرجانه
مردم تو را لعنت کنند            یابن مرجانه
هر روز و شب تا به سحر      یابن مرجانه


jqgl_picture_608.jpg

حسین حیدری فرزند غلامحسین اهل شهر نراق 18/11/1391

 

بعد از نماز عشاء     صد بار بگو مرگ بر شاه


بعد از نماز عشاء     صد بار بگو مرگ بر شاه

 

دامنه اعتراضات مردم شهر تاریخی و کهن نراق به رژیم ستم شاهی رو به گسترش بود . روحانیون بومی نقش عمده را در راهپیمایی ها داشتند .


dhle_dsc00922.jpg

هشت ساله بودم که  شب  اول دی 1357 در هوای سرد زمستانی به مناسبت شب یلدا به دیدن مادر بزرگم خانم دولت رزاقی  فرزند صفرعلی (همسر سید قاسم بابایی فرزند سید حسن) رفتم .


gx7g_sitfud_535.jpg

بنده خدا نابینا شده بود و داشت با تسبیح ذکر می گفت .گفتم مادر بزرگ داری برای کی دعا می کنی ؟ گفت پسرم مگه نشنیدی شعار امشب مردم انقلابی را که در تظاهرات فریاد می زدند :

 

" بعد از نماز عشاء      صد بار بگو مرگ بر شاه "

 


246k_dsc00305.jpg

سید مرتضی بابایی فرزند سید رضا اهل شهر نراق 21/8/1390

 


جرات داری گلوله را به قلب من بزن ولی به مردم کاری نداشته باشید

 

جرات داری گلوله را به قلب من بزن ولی به مردم کاری نداشته باشید

 

تاریخ 15/8/1357 شب هفت مرحوم کربلایی علی حیدری فرزند حسین بود . کله علی انسان مومن و از قاریان قرآن بود که مورخ 8/8/1357 فوت و در صحن امام زاده سلیمان شهر نراق به خاک سپرده شد . 

7bpb_img_3188.jpg

سنگ قبر مرحوم کربلایی علی حیدری

مردم انقلابی نراق از هر فرصتی که به دست می آمد و اجتماعی صورت می گرفت نهایت استفاده را بر علیه دیکتاتوری و استبداد محمد رضا پهلوی می بردند . آن روز یک استثنا بود .

ho6_1_(6).jpg

           علی اصغر حیدری

پس از پایان مراسم هفتم مرحوم حیدری تصمیم گرفتند برای فاتحه اهل قبور با همان شرایط  تظاهرات از مقابل پاسگاه ژاندارمری در محله نراق نو عبور کرده و شعارهای خودشان را تکرار کنند تا به قبرستان پایین(وادی السلام) در خروجی شهر برسند . 


b27d_11876.jpg

شعارهای مردم اکثرا به نفع رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) و علیه حکومت ستم شاهی بود .

مردم مقابل چهار طاقی که الان به پارک تبدیل شده رسیدند و چند متری به پاسگاه مانده بود که آقای اسماعیل میهن دوست فرمانده پاسگاه با هیکل چهار شانه و با جذبه خاص خود مخالفت عبور مردم با شعاردهی را اعلام کرد .


cnfy_friendship_between_people_and_army_02.jpg

ماشین ریو پارک بود و تعدادی سرباز و سه  ژاندارم به صورت مسلح رودروی مردم موضع گرفتند .

چند نفر از روحانیون بومی و حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی فرزند هلیباز اهل زیدون بهبهان به عنوان روحانی و امام جماعت نراق جلوی صفوف مردم پیشتاز بودند . روحانیون و مردم عقب نشینی نکرده وشعارهای خود را بیشتر و بلندتر گفتند .


sm7k_dsc01045.jpg

استوار محرم رضایی که اهل ساوه و ترک زبان بود به زانو نشست و گلنگدن تفنگ ژ3 خودش را کشید و مسلح کرد .زنان و مردان و خصوصا جوانان پافشاری کردند که باید از مقابل پاسگاه عبور کنیم . زاویه لوله اسلحه رضایی  نه به آسمان و نه به سوی مردم بود .


1j28_139110200000583.jpg

به یکباره شلیک های ایشان فضای آرام را در هم نوردید و عموما باعث وحشت و اضطراب شد .من سیزده ساله بودم و پریدم توی جدول آب و دراز کشیدم . تعدادی دیگر از جوانان نیز به همین سبک عمل کردند . تعدادی هم به سمت مزرعه روکیه فرار کردند .

عده ای از زنان و مردان از جمله یکی دو روحانی هم ترسیدند . ولی عموم مردم قهرمانانه ایستادند و سربازان و ژاندارم ها را خیره خود کردند .


o6we_img_3195.jpg

علی اصغر حیدری در کنار مزار کله علی

حجت الاسلام محمد فروغی شجاعانه به مسیر ادامه داد . حجت الاسلام علی رمضانی فرزند تقی از زمره انقلابیونی بود که با شجاعت مثال زدنی رفت جلوی رئیس پاسگاه و سینه خود را باز کرد و گفت جرات داری گلوله را به قلب من بزن ولی به مردم کاری نداشته باشید .


                             qg6j_img_3185.jpg  ux9f_1_(51).jpg

میهن دوست وقتی شور و عشق مردم را دید عقب نشینی کرد و گفت سعی کنید در هنگام عبور از مقابل پاسگاه شعار ندهید .

مردم خودشان را جمع و جور و اجتماع  را مجددا ساماندهی کردند و با هیجان بیشتر شعار دادند :

 

از جان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا خمینی

 

به قبرستان رسیدیم و فاتحه اهل قبور خواندیم و تا سه ماه دیگر که پیروزی 22 بهمن 1357 رسید راه عشق بازی به وطن و رهبر هموار و عبور از مقابل پاسگاه ژاندارمری به سهولت انجام می گرفت . 

7fy3_img_3192.jpg

علی اصغر حیدری فرزند حسین اهل شهر نراق5/2/1392



فعالیت مخفی و علنی انقلابیون همزمان با وجود پاسگاه ژاندارمری نراق


فعالیت مخفی و علنی انقلابیون همزمان با وجود پاسگاه ژاندارمری نراق

 

سال 1356 در شهر نراق آموزشگاه تعلیم رانندگی داشتم . با بعضی از طلبه های شهر رفت و آمد می کردم و با بعضی از آنها همکلاس بودیم .


kqz6_vkch.jpg

عباس پیشه ور مشهور به حسینعلی

حجج اسلام : محمد فروغی فرزند حسین ، علی محمد مهدیزاده فرزند ابوالفضل ، سید حسین باشی(حسینی نژاد) فرزند سید میرزاآقا ، علی محمد رمضانی فرزند تقی ، علی محمد حیدری فرزند حسین از جمله طلبه هایی بودند که با آنها ارتباط و بیشتر آنها توسط بنده مهارت رانندگی را فرا گرفتند . اولین سردار شهید استان مرکزی محمد علی قجری نیز نزد بنده رانندگی یاد گرفت .


c1dj_zdtu.jpg

مبارزات مردم به پشتیبانی از رهبرشان حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ع) در اوج بود . پاسگاه ژاندارمری نراق نیز به نوبه خود یکی از مکان های بود که با چندین ژاندارم لجام گسیخته و تعدادی سرباز اجازه فعالیت به انقلابیون را سلب می کرد .


f8e7_30_8511110448_l600.jpg

روزی از مقابل پاسگاه ژاندارمری در حال عبور بودیم که آقای اسماعیل میهن دوست رئیس آن به  ماشین ما دستور توقف داد . به آقای حسینی نژاد که پشت فرمان پیکان بود گفت شما برای چی باید رانندگی تعلیم ببینید ؟

آقا حسین باشی گفت طلبه ها باید رانندگی بیاموزند تا از این وسیله برای اهداف ارزش مدارانه خود استفاده کنند .


38l_1_(19).jpg

فرمانده اسماعیل  میهن دوست اهل اراک  که فردی میهن پرستی بود من را از وسیله پیاده کرد و برد داخل پاسگاه و گفت شنیده ام روحانیون از طریق ماشین تو اعلامیه به نراق حمل می کنند . اگر یک بار از داخل ماشینت جاسازی اعلامیه بگیرم به جایی می فرستم که دیگر روی نراق را نبینی .

83f_dsc00109.jpg

انقلابی ترین روحانی نراق که خیلی دو آتشه فعالیت می کرد شیخ علی رمضانی بود . سال 1356 با ایشان می رفتیم شهرستان خمین و از منزل امام که در اختیار برادرش آیت الله سید مرتضی پسندیده بود اعلامیه های حضرت امام راحل را می گرفتیم و در نراق و دلیجان و روستاهای پیرامون پخش می کردیم .

79oy_33_8511110448_l600.jpg

یکی از شب ها شیخ محمد فروغی به همراه چهره مشهور انقلابی آقای میرزاعلی کمره ای رفتیم دلیجان تا موقع نماز مغرب و عشا در مسجد صاحب الزمان اعلامیه توزیع کنیم . مردم مومن به محض اینکه در نماز به سجده رفتند من اعلامیه ها را پخش کردم و آنجا را ترک کردیم .


m3eu_feer.jpg

بعد رفتیم مسجد جامع در خیابان طالقانی دلیجان و کنتور برق را ابتدا خاموش کردم و با استفاده از تاریکی توانستیم اعلامیه ها را پخش کنیم . به مشهد اردهال نیز زیاد می رفتیم برای پخش اعلامیه چون آنجا مسافرین زیاد داشت و تردد بیشترصورت می گرفت .


meea_13_42908.jpg   6mom_27167_260.jpg

فعالیت های انقلابیون به همین نحو ادامه داشت تا اینکه 26 دی 1357 با فرار محمد رضا پهلوی از کشور جشن و شادمانی سراسر کشور و نراق را فرا گرفت . 12 بهمن هم امام خمینی از فرانسه وارد کشور شد و چند روز بعد در 22 بهمن 1357 انقلاب مردمی به پیروزی رسید .


p8nm_dds.jpg


عباس پیشه ور فرزند غلام محمد مشهور به حسینعلی اهل شهر نراق 25/1/1391

محمدرضا پهلوی رفته انگلیس و تمام پول های خزانه را در قمار باخته

  

محمدرضا پهلوی رفته انگلیس و تمام پول های خزانه را در قمار باخته

 

متولد1321  در شهر نراق می باشم . سال 1339 به استخدام نیروی هوایی در آمدم. اوایل خدمت در فرودگاه بین المللی مهر آباد تهران به عنوان  کروچیف  (راهنمای هواپیما و خلبان) انجام وظیفه می نمودم و بعد در اطاق  دیسپیچ (مدیریت پرواز) گزارشات هواپیما را برای پرواز به عملیات می دادم .


rwfs_fffxdtr.jpg

سروان سید مهدی موسوی


روزی افسر خط پرواز آقای  خندان نعمتی گفت موسوی حواست جمع باشه دو رو برت همه ضد اطلاعات هستند و مواظب کلام و حرف هایت باش .

ov8l_img_5920.jpg

از قضا یک بار حرفهایی که بین قسمتی از مردم نقل می شد را بیان نمودم و آن روزی بود که هواپیمای محمدرضا پهلوی پادشاه ایران از مسافرت به انگلستان در حال نشستن در فرودگاه مهر آباد بود .

من گفتم بفرما شاه رفته انگلیس و تمام پول های خزانه را در قمار باخته و حالا برگشته ایران .روز بعد ضد اطلاعات پایگاه من را خواست و جناب سرهنگ گفت پسرم این چه حرفی بود دیروز زدی ؟ فکر نمی کنی زندان یا از کار اخراجت می کنن ؟


p42e_27132311560887501839.jpg

ذاکر  اهل بیت سید مهدی موسوی

گفتم مردم می گویند . ولی سرهنگ گفت هر چی که مردم می گویند که ما نباید به زبان بیاریم .چون جوان بودم من را بخشید ولی یک هفته بعد افسر خط پرواز گفت موسوی آخر کار خودت را کردی .


0zfm_img_3077.jpg

گفتم چطور ؟ایشان گفت نامه محرمانه از ستاد مشترک برای بازداشتت صادر شده است . 


6uso_img_6365.jpg

سال 1344 به پایگاه وحدتی شهرستان دزفول منتقل شدم و در مسئولیت های مختلف فعالیت داشتم که آنجا با ستوان دوم عباس بابایی ( 1329 - 1366) آشنا شدم . بعد هر دو به پایگاه هشتم شکاری اصفهان منتقل گردیدیم .

 

 e2ov_img_5956.jpg

سید مهدی موسوی فرزند سید محمد اهل شهر نراق 8/1/1392


مراسم عزاداری رحلت آقا مصطفی خمینی در شهر نراق سال 1356


مراسم عزاداری رحلت آقا مصطفی خمینی در شهر نراق سال 1356

 

اول آبان 1356 آقا سید مصطفی مصطفوی فرزند آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در شهر نجف عراق به طرز مشکوکی فوت نمود . آیت الله سید ابوالقاسم موسوی خویی (1278 خوی – 1371 کوفه) بر جنازه وی نماز اقامه نمود و در صحن مبارک علی بن ابیطالب(ع) دفن گردید .

orym_91387575306123545986.jpg

حجت الاسلام محمد فروغی

یکسال و سه ماه به پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) مانده بود و مردم سراسر ایران اندوهگین و مراسم های منتسب به ایشان را کانون مبارزه با رژیم سفاک پهلوی قرار دادند .

ysqq_04396941275848969229.jpg

بنده هم تصمیم گرفتم یک مجلس سوگواری برای آقا سید مصطفی در شهر نراق داشته باشیم . لذا خدمت آیت الله عبدالرحیم ربانی شیرازی(فرزند بمونعلی تولد 1301 – فوت 1360 محور دلیجان) مراجعه کردم تا فردی را برای سخنرانی معرفی نماید که موفقیتی حاصل نشد . 

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/c/c1/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87_%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C.jpg/220px-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%87%D9%85%D8%B1%D8%A7%D9%87_%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C.jpg   http://www.jamaran.ir/UserFiles/Image/94_58_58_10.jpg

امام خمینی (ره) به همراه فرزندش مرحوم آقا مصطفی خمینی

سرانجام خودم رفتم یکی از دوستانم به نام حجت الاسلام عبدالرحیم شریفیانی اهل شهرضا اصفهان که آن زمان در شهر قم سکونت داشت دعوت کردم و به نراق آوردم .

ششم آبان 1356  در مسجد جامع در حال سخنرانی برای رحلت آقا مصطفی بود که گفت عمامه روحانیون کفن آنهاست .


2n7f_wxmileoixwh9upa5rkwh.jpg

از منبر که پایین آمد از خوف مامورین پاسگاه ژاندارمری که خیلی فعال عمل می کردند لباس هایش را متغییر و عمامه اش را برداشته و از پشت مسجد از باغ ها فرار کردیم . زیر باغ پالو به کنار جاده آمدیم و با هماهنگی قبلی آقای علیرضا فروغی فرزند نصرالله( . – 1392) با ماشین بی ام وی شخصی اش ما را به قم رساند .


http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Images/News/2013/7_12.jpg

          مرحوم آقا مصطفی خمینی

قم که رسیدیم مجلس هفتم آقا مصطفی به اتمام رسیده بود .پاسگاه نراق هم تا خبر دار شده بود که مراسم تمام و سخنران رفته بود . آقای شریفیانی امام جماعت مسجد موسی بن جعفر(ع) منطقه طرشت تهران می باشد .

 x9rf_q4a2u63l2boqwmvdcqkb.jpg

حجت الاسلام محمد فروغی فرزند حسین مدیر حوزه علمیه الغدیر شهر نراق 27/11/1391



علیرضا قجری انقلابیِ گری شجاع بود و ترس از مامورین شاه نداشت   


علیرضا قجری انقلابیِ گری شجاع بود و ترس از مامورین شاه نداشت

 

فرزندم علیرضا قجری در شجاعت کم نظیر بود . سرش را برای مقدساتش خصوصا  رهبرش آقا سید روح الله خمینی(ره) می داد .  ژاندارم های پاسگاه ژاندارمری نراق هم از دست فعالیت های او به ستوه آمده بودند . 


tp74_118_(14).jpg

شهید علیرضا قجری

شبی دو مامور پاسگاه به درب منزلم آمدند و علیرضا را تحویل دادند . گفتند این پسرت را مواظبت کن . به دیوارهای نراق شعار مرگ بر شاه نوشته و حتی به تابلوی پاسگاه هم رحم نکرده است . سرش به خطر است اجازه نده هر کاری را انجام دهد .


strg_118_(1).jpg

بنده هم گفتم فقط فرزند من این شعار را نمی دهد ؛ سراسر کشور یک صدا مرگ بر شاه می گویند .  مامورین ناراحت شدند و گفتند حاج آقا شما هم که داری همین مطالب را می گویی .

علیرضا گفت من از این ها نمی ترسم و مبارزه می کنم تا شاه سرنگون شود .

 gtf4_118_(12).jpg

آذر 1357 محرم بود .  یک پرچم قرمز رنگ تهیه کرد و بر بلندای مناره مسجد جامع نراق نصب کرد . مامور پاسگاه ژاندارمری آمد و اشکال گرفت و پرچم را پایین آوردند .


  y73j_z063.jpg    8nco_1_(28).jpg


علیرضا دست بردار نبود سریع پرچم قرمز رنگ دیگری تهیه کرد و مجددا برد و همانجا بالای مناره مسجد به اهتزاز در آورد .


s1aw_cfycjfy.jpg      bekr_0096safariahmad.jpg
                                             شهید علیرضا قجری                                       شهید احمد صفری

این سر و قلب عشق حسینی داشت . شب عملیات بیت المقدس صحنه را به گونه ای می بیند که اسلام را مقابل کفر جهانی قرار گرفته و لذا به شوهر خواهرش حاج احمد صفری (شهید) می گوید آمده بودم دستانم را در راه رضای خدا بدهم ولی اینجا نیاز هست سر دهم و تاریخ 17/2/1361 در سن 22 سالگی ملکوتی و به شهادت رسید .


7dzu_img_2430.jpg

حاج سلطانعلی قجری فرزند رحمان اهل شهر نراق 21/11/1390

 


اولین بار شعار" درود بر خمینی " را بین جمعیت نراق گفتم


اولین بار شعار" درود بر خمینی " را بین جمعیت نراق گفتم


متولد 1331 در شهر نراق هستم . چند سال بعد برای کار به شهر قم نقل مکان نمودم . سال 1355 از قم مجددا به نراق بازگشتم و با شاگردانم شغل منبت کاری را ادامه دادم .

ترددات من باعث شد تا روزی حجت الاسلام محمد فروغی فرزند حسین و علی محمد حیدری فرزند حسین که از زمره انقلابیون بودند نزدم آمدند و گفتند آمادگی داری برای نهضت امام خمینی فعالیت داشته باشی ؟

ggvh_image5586.jpg

میرزاعلی کمره ای

و ادامه دادند نیاز هست نوار کاست سخنرانی و اعلامیه های ایشان را در سطح منطقه و نراق توزیع کنی . خداوند جرات به من داده بود و  با عشق به امام خمینی موافقت کردم . یکی از اقوامم که معلم بود مخالفت ورزید و  گفت دستگیر می شوی و حسابت با ساواک  است و برایت درد سر درست می شود .

57gu_dsc00608.jpg

فعالیت را آغاز کردم . خانواده ام تحت فشار بودند . همه رفتن شاه از ایران و سرنگونی اش را غیر ممکن می دانستند . لذا توصیه می کردند به تنهایی و یا با تعدادی می خواهی چکار کنی؟ چاره ای نبود بایستی تحمل می کردند .


m9md_2_8811111582_l600.jpg

اعلامیه ها را در نراق و مشهد اردهال و ... به تنهایی توزیع می کردم . دی ماه 1355 یک هسته سه نفره شامل خودم – سید حسن باشی(حسینی نژاد) فرزند سید میرزاآقا و کاظم رمضانی فرزند حبیب الله تشکیل دادم و لیکن در زمان فعالیت لو رفتیم و نتوانسیم ادامه فعالیت بدهیم . مجبور شدم تنها کار کنم . علاوه بر ژاندارم ها ؛ رئیس پاسگاه ژاندارمری نراق آقای اسماعیل میهن دوست خودش نیز گشت زنی می کرد .

oxsx_1_(88).jpg   t19r_images.jpg  5lmi_rrnvdg0k7hfwi9fazy1.jpg

                         میرزاعلی کمره ای                           سید حسن حسینی نژاد                            کاظم رمضانی

باور کردنی نیست قبل انقلاب شهر نراق با جمعیت زیر 2500 نفر پاسگاهی با شرایط نسبتا مطلوب ؛  دارای یک دستگاه ماشین ریو ، یک دستگاه جیپ ، سه استوار و بیشتر از هشت سرباز داشته باشد .

استوارهایی هم که اشتغال داشتند از انسان های وفادار با شاه و میهن بودند . حال تصور کنید در این اوضاع و احوال فعالیت مذهبی چقدر با دشواری شکل می گرفت .


e3x7_image6372.jpg

رئیس پاسگاه اغلب پس از گشت زنی شهری در منازل بعضی افراد برای گذران وقت مهمان می شد . چند نوبت پشت ماشین ریو همزمان با گشت زنی که انجام می داد من اعلامیه های امام خمینی(ره) را توزیع  کردم . زمستان 1355 شرایط خیلی سختی بود .


k5pl_8_8811111582_l600.jpg

یکبار زمانی که وارد یکی از منازل شد هفت هشت اعلامیه را داخل همان منزل انداختم . زمانی که بیرون آمد و صحنه را دید از فرط ناراحتی دوباره به گشت زنی کوچه و خیابان ادامه داد .


zzpe_1_(18).jpg

میرزاعلی کمره ای در سالهای دفاع مقدس

فعالیت ها گسترده شد و افراد دیگری هم به فعالیت های انقلابی می پرداختند . غروب یکی از روزهای زمستان سال 1356 با دسیسه یکی از همشهریان توسط استوار... دستگیر و روانه پاسگاه ژاندارمری در محله نراق نو شدم . داخل حیاط  و در هوای سرد به وسیله دستبند من را به تیر پرچم شاهنشاهی بستند .

kwv4_dsc00610.jpg

شب را با همه مشکلاتش به صبح کردم . برای صرف  صبحانه به داخل اتاق منتقل شدم . شیر و صبحانه آوردند و میل کردم . بعد دستم را به تخت های اتاق سربازان بستند . ساعاتی بعد استوار م با تعدادی قاب عکس شکسته و عکس پاره شده محمد رضا شاه وارد پاسگاه شد و آمد مقابل من و گفت این ها چیست ؟ چرا شورش می کنید ؟

گفتم من که نبودم ولی خواست مردم است .

vpa1_image5588.jpg

مردم مسلمان نراق به مراکز دولتی از جمله درمانگاه شنتیایی و بانک های صادرات و ملی و حزب رستاخیز رفته بودند و بدون خشونت از مسئولین آن خواسته بودند قاب های عکس شاهنشاه را مقابل پای آنها به زمین کوبیده و شکسته شود . شعار هم اینگونه بود :


"این عکس باید برداشته شه"


به واسطه تهییج حجت الاسلام علی محمد حیدری فرزند حسین مردم توی میدان شهر اجتماع کرده بودند تا برای آزادی من وارد پاسگاه شوند . حجت الاسلام عبدالحسن محمودی فرزند هلیباز اهل روستای زیدون از توابع بهبهان استان خوزستان امام جماعت نراق بود و ایشان نیز جلوی صفوف مردم حرکت می کرد .

tfge_image5589.jpg

 آقای مرتضی کیانی فرزند علی اکبر (1309 – 1376) به عنوان ریش سفید و مورد احترام آمد به رئیس پاسگاه گفت میرزاعلی کمره ای را رها کنید تا مردم هم آرام شوند . و الا برای شما هم خوبیت ندارد .


rkg5_ey8710cglc11nksb997n.jpg

                                                                                                                                          مرتضی کیانی

با این پا درمیانی و تهدید پاسگاه من آزاد شدم . بعد کوتاهی نکردم و با چند نفر از جمله حجت الاسلام محمد فروغی ، حجت الاسلام علی محمد حیدری ،استاد علی محمد طهماسبی فرزند قاسم و دو نفر شخصی دیگر به منزل امام جماعت نراق حجت الاسلام عبدالحسن محمودی رفتیم .


              ss2_ث5غس.jpg  6gan_سظیبف.jpg  txj1_فعهیفغ.jpg

                               شیخ محمد فروغی                       شیخ علی محمد حیدری             علی محمد طهماسبی

منزل روحانی شهر کنار حمام مرحوم استاد مرتضی صفری بود که هر دو اکنون تخریب شده اند .  هدف از این جلسه این بود که آقای محمودی بالای منبر و در سخنرانی هایش تلاش بیشتری برای نهضت امام خمینی(ره) داشته باشد و برای پیشرفت انقلاب کوشش مضاعفی انجام دهد .

ev_قیععق.jpg
حجت الاسلام محمودی


هر جا که شرایط بود ما فعالیت می کردیم . سال 1356 یکبار هم با حجت الاسلام علی محمد حیدری با ماشین پیکان قرمز رنگش به روستای قلاور نیمور از توابع شهرستان محلات رفتیم و من به توزیع اعلامیه پرداختم و ایشان در سخنرانی اش مطلبی گفته بود که باعث نگرانی گردید . فلذا با سرعت به نراق بازگشتیم . حتی در شهرستان های خمین  - دلیجان و گلپایگان هم اقدام به توزیع اعلامیه ها می کردم .


1r4e_10_8711051233_l600.jpg   6emd_18_8511110448_l600.jpg

در سال 1356 از طریق علی محمد طهماسبی با یکی از انقلابیون نراق به نام حسین نباتی فرزند مندعلی آشنا شدم . روزی حجت الاسلام محمد فروغی در شهر قم بسته ای به آقای علی محمد طهماسبی تحویل می دهد تا در شهر نراق تحویل من نماید . آقای طهماسبی به دلایلی از این کار سر باز زده بود . تا اینکه حسین نباتی به مغازه منبت کاری من که به منزل آقا مشهور بود(فاضلین نراق)  وارد شد و سوال و جواب هایی کرد .


3tm_11_8711051233_l600.jpg

وقتی خیالش راحت شد گفت بیا منزل ما در میدان تا امانتی که از قم برایت فرستاده شده تحویلت دهم . جعبه ای را از وی گرفتم و از آن به بعد نباتی نیز در هسته ما فعالیت های تبلیغاتی بر علیه رژیم ستم شاهی پهلوی را آغاز کرد . حسین آن مقطع در دبیرستان حاج عباس معصومی تحصیل می کرد و شجاعت زیادی داشت .


0ai7_23_8511110448_l600.jpg

تظاهرات مردم شهر نراق همزمان با سایر نقاط میهن عزیز ادامه داشت . اولین شعار" درود بر خمینی "  بین مردم  نراق را من دادم . و آن عصر پنج شنبه بود که مردم برای فاتحه خوانی اهل قبور به سمت قبرستان پایین( وادی السلام) می رفتیم .

بین راه من با صدای بلند گفتم " درود بر خمینی" یکی دو نفر بیشتر جواب ندادند . دوباره تکرار کردم "درود بر خمینی" که این بار جمعیت بیشتری پاسخ دادند و بعضی ها بهت زده فقط نگاه می کردند .


3zl8_21_8811111582_l600.jpg

برای سومین بار که شعار دادم  اکثر جمعیت همراه شدند . بلافاصله فرد خاصی به پاسگاه ژاندارمری گزارش داد ولی چون شعار فراگیر در مناطق دیگر شده بود و انقلاب هر روز به پیروزی نزدیکتر می شد  اقدامی نکردند .


7dst_13_8711051233_l600.jpg

از جمله روحانی های انقلابی و با شجاعت نراق حجت الاسلام شیخ علی رمضانی فرزند تقی بود . آبان 1357 که مامور پاسگاه برای اولین بار در زمان انقلاب تیر هوایی شلیک کرد رفت مقابل پاسگاه ژاندارمری نراق و به آقای میهن دوست با اشاره به سینه اش  گفته بود تصمیم دارید چه کسی را بکشید ؟ من انقلابی هستم . جرات دارید شلیک کنید . واقعا عوامل پاسگاه ترسیده بودند .


gyk1_dsc00010.jpg

سال 1356 سه عدد سه راهی انفجاری برای نیاز احتمالی از قم برای من به نراق آورده بود و تا قبل پیروزی انقلاب داشتم .

13 آذر1357 وارد مسجد جامع نراق شدم که سرباز وظیفه محمد علی   قجری فرزند یوسف را دیدم . گفتم محمد مرخصی آمدی  یا فرار کرده ای؟ او گفت به دستور امام خمینی(ره) از پادگان اصفهان فرار کرده ام و صدایش را در نیاور .


tutg_40231537383562249873.jpg

شهید محمد قجری

روحش شاد کمتر از سه ماه به جنگ تحمیلی مانده بود که تاریخ 8/2/1359 در مصاف با چته های گروهک ملحد و کمونیستی کومله در شهر سنندج مرکز استان کردستان به شهادت رسید .


daz4_dsc00617.jpg

علی(میرزاعلی) کمره ای فرزند فتحعلی اهل شهر نراق25/3/1391 



گوش دادن به پیام امام خمینی از طریق نوار کاست و ضبط صوت


گوش دادن به پیام امام خمینی از طریق نوار کاست و ضبط صوت


بهار سال 1357 با چند جوان به فعالیت های انقلابی به رهبری آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در شهر نراق مشغول بودیم . امام همچنان در نوفل لوشاتو فرانسه در تبعید بود و پیام هایش  از طریق انقلابیون با  اعلامیه و نوار کاست به گوش مردم قهرمان ایران رسانده می شد .


qgog_pikfw2iv4miaen95rvyd.jpg

حسین نباتی

بنده با غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی – غلامرضا قجری فرزند حسین – مظاهر لطفی فرزند محمد(شهید) - غلامعباس کمالی فرزند رمضان – قدرت الله کمره ای فرزند رمضان(شهید) – هانی پنبه زن فرزند سلطانعلی و... مخفیانه به منزل پدرم در میدان شهر آمدیم و درب را از پشت محکم بستیم و یک چوب بزرگ هم برای اطمینان بخشی پشتش گذاشتیم .


ahtj_image3488.jpg

بعد از طریق نوار کاست و یک دستگاه ضبط صوت پیام رهبر را گوش می کردیم .بر حسب اتفاق پسر خاله ام آقای حسین کارگزار فرزند عباس که آن مقطع در شهرستان ساوه سپاه دانش بود برای دیدار خانواده ما با همان لباس مخصوصش به نراق آمده بود .

ul5l_15393.jpg

پدرم مندعلی نباتی(شهید) که خودش مخالف رژیم پهلوی بود سراسیمه آمد و گفت حسین مامورین پاسگاه ژاندارمری خانه را محاصره کرده اند .


http://bayanbox.ir/id/7055424977181388584%3Fview

مامورین قبلا چندین بار از من تعهد گرفته بودند که دیگر فعالیت ضد سلطنت انجام ندهم و اگر گرفتار می شدم دردسر زیادی داشتم .

http://www.ahestan.ir/wp-content/uploads/2010/03/eid-imam.jpg    http://statics.imam-khomeini.ir/UserFiles/fa/Images/News/2013/70_displayImage_(1).jpg

با هر بدبختی و زحمتی بود از طریق منازل همسایه ها و دالان های تو در تو فرار کردیم و آن روز به خیر گذشت . خنده دارترین صحنه های آن روز که بیشتر در خاطرم مانده است ترس و وحشت حسین کارگزار با لباس فرم سپاه دانش بود .

فعالیت های مخلصانه انقلابیون نراق در سطح منطقه نمونه بود و نسبت به مناطق دیگر پیشتاز تر بودند .

 zcu9_img_7591.jpg

 حسین نباتی فرزند مندعلی اهل شهر نراق 18/12/1391


در استانبول ترکیه کتک دفاع از امام خمینی را خوردم


در استانبول ترکیه کتک دفاع از امام خمینی را خوردم


بحبوبه انقلاب مثل همه مردم ایران به رهبرمان امام خمینی(ره) عشق می ورزیدم . با اتوبوس در ترکیه بودم که روزی نیاز شد وسیله نقلیه را به کارواشی در منطقه توپ قابی استانبول برای شستشو ببرم .


2vyk_untitled-2.jpg

حاج رمضان طالبی

یک مجسمه بالای اتوبوس بود که هنگام ورود به کارواش گیر کرد و شکست . مامور محیط با کنایه گفت خمینی از بین رفت . ناراحت شدم و گفتم آتاتورک از بین رفت .


http://www.irdc.ir/storage/Images/20090306134741t200-44.jpg

ریختند سرم و من را به باد کتک دادند . من هم در وسع خودم زدم ولی بیشتر مقاومت می کردم . مدیر کارواش آمد و حرف های طرفین را شنید و حق را به من داد و کارمندانش را مورد نکوهش قرار داد که رفتارو گفتارشان شایسته نبوده است  .

4065_zsf.jpg

 حاج رمضان طالبی فرزند حسین مدیر سابق شرکت تی بی تی اهل شهر نراق4/9/1392 


سربازان نراقی  که به دستور امام خمینی از پادگان ارتش گریختند


سربازان نراقی  که به دستور امام خمینی از پادگان ارتش گریختند

 

 تاریخ 11/9/1357 از سوي امام خميني به مناسبت آغاز ماه محرم پيامي انتشار يافت.  در قسمتی از اعلامیه مرقوم گردیده :


« اخبار طاقت‌فرساي ايران عزيز تا اين ساعت كه يك روز از محرم نگذشته، روح و جان اينجانب  را معذب نموده است . من از سربازان سراسر كشور خواستارم كه از سربازخانه ها فرار كنند . اين وظيفه‌اي است شرعي كه در خدمت ستمكار نبايد بود. اعتصاب بزرگ خود را هر چه بيشتر ادامه دهيد و دستگاه اين خائنين ياغي را فلج كنيد و اگر كسي از سياسيون با بودن شاه خائن در صدد به دست گرفتن حكومت باشد مطرود و مخالف اسلام است .»


m4i_vbvvd.jpg

با انتشار اين پيام، سربازان بسياري از پادگان‌ها گريختند و همين امر موجب تضعيف هر چه بيشتر ارتش شد .

پنج نفر از سربازان اهل شهر نراق که به فرمان رهبر انقلاب پادگان ها را ترک و به زادگاهشان نراق بازگشتند عبارتند از :

 

1- محمد علی قجری فرزند یوسف متولد 1336

 0zk9_ggggf.jpg

آذر 1357 از پادگان اصفهان فرار کرد . تاریخ 25/12/1358 عضو سپاه پاسداران محلات شد و 8/2/1359 به دست مزدوران گروهک کومله در سنندج به شهادت رسید .

 

2- غلامحسین رمضانی نراقی فرزند حسن متولد 1338

 lyd6_img_7399.jpg

یک هفته بعد از پیام رهبر ؛ شب تاسوعا تاریخ 18 آذر 1357 از پادگان جی تهران فرار کرد . به فرمان امام راحل مجددا که به پادگان جی بازگشته ملاحظه می کند مردم انقلابی به علت خشم از خیانت های محمد رضا پهلوی پادگان را به آتش کشیده اند . 

 

3- احمد عابدی فرزند ماشاءالله متولد 1338

 1n4d_vvvvvn.jpg

15/4/1357 به سربازی اعزام و آذر ماه 1357 از پادگان کرمان فرار کرد . اسلحه ژ 3 خود را تا مدتی در چاه آب حومه منزلش در نراق مخفی کرده بود که پس از تحویل رسید دریافت می کند .

 

4- نصرت الله اکبری فرزند حسن متولد 1337

 yor2_jjjjh.jpg

آذر 1357 از پادگان اصفهان فرار کرد . در نراق به فعالیت های انقلابی پرداخت و بعد از مجریان توانمند صدا و سیما شد و  بازنشسته گردید .

 

5- غلامعلی رضایی فرزند اکبر متولد 1338

5un_picture_600.jpg

آذر 1357 به هنگام سربازی از پادگان نیروی هوایی تهران فرار کرد . اکنون از جانبازان 70 % دفاع مقدس می باشد .

 

6-

 

 

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 06/11/1392

 

حاج رمضان کاظمی به فرزند شهیدش محمد پیوست


حاج رمضان کاظمی به فرزند شهیدش محمد پیوست
شهدا برکات روی زمین بودند که آسمانی شدند و ما در حسرت آنها مانده ایم . با خانواده های شهدا ارتباط می گرفتیم تا بلکه سیره و سجایای اخلاقی فرزندانشان را بجوییم . ولی زمان پویاست و خانواده های شهیدان که ولی نعمتان ما هستند یکی یکی از بین ما عروج می کنند و ما می مانیم و بار مسئولیت سنگین که آیا توانمندی به اهتزاز نگه داشتن پرچم شهدا و خانواده هایشان را دارا می باشیم . این پرچم حماسه و ایثارهمان پرچم آزادگی حسین بن علی(ع) در نینواست .
sabf_picture_625.jpg
مرحوم حاج رمضان کاظمی

چنین روزهایی در سال گذشته تاریخ 22/10/1391 مصادف با 28 صفر مرد و زن صبور و مومن در زادگاهشان شهر نراق مورد ملاقات گروهی از سلحشوران شهر نراق قرار گرفتند .

حاجی رمضان کاظمی فرزند محمد باقر متولد 1311

حاجیه زیور کرباسی فرزند علی متولد 1321


l4rt_picture_619.jpg
حاجیه زیور کرباسی ، مرحوم حاج رمضان کاظمی



آنها دارای شش فرزند به اسامی معصومه ، اکرم ، اعظم ، علی ، محمد و مهدی می باشند که از بین آنان محمد کاظمی به شهادت رسیده است .

حاجی رمضان و همسرش در خصوص فرزند دلاورشان محمد کاظمی اظهار داشتند :

محمد رعنا جوان 17 ساله ما در هنرستان نمونه تهران در منطقه سه راهی تختی تحصیل می کرد و یک درس دیگر برای دریافت دیپلمش مانده بود که از طریق بسیج و به فرمان رهبرش آیت الله سید روح الله خمینی(ره) درس و مدرسه را رها و راهی جبهه گردید .

اولین اعزامش بود که عاشقانه پر کشید . حاجی رمضان ادامه داد روزی که فرزندم برای رفتن به جبهه ثبت نام کرد من هم رفتم به جبهه اعزام شوم تا بلکه دینم را به دین و مملکتم ادا کنم ولیکن مسئول پذیرش امتناع ورزید .

9sli_0072.jpg

دایی محمد به نام حسن کرباسی فرزند علی طلبه بسیجی بود که تاریخ 21/1/1365 طی پدافندی عملیات والفجر هشت در شهر بندری فاو عراق به شهادت رسید .


wwe8_0024.jpg

پسر خاله اش علی اکبر صادقی فرزند منوچهر که هم سن و سال خودش و دایی اش حسن بود یکماه و نیم قبل اعزامش در عملیات کربلای پنج تاریخ 12/12/1365 در شلمچه خرمشهر به شهادت رسید .

5kc3_0068.jpg

محمد که دایی و پسر خاله اش به شهادت رسیده بودند دیگر سر از پا نمی شناخت و روانه جبهه شد که ایشان نیز تاریخ 31/6/1366 طی عملیات کربلای هشت در شلمچه خرمشهر استان خوزستان مظلومانه به شهادت رسید .

zbql_picture_626.jpg

در منطقه افسریه تهران با حضور گسترده مردم تشیع شد و بعد در قطعه 29 گلزار شهدای بهشت زهرا(س) در دل خاک آرام گرفت و رستگار شد .

5wh9_picture_624.jpg

شنبه 5/11/1392 آخرین روز پایان عمر پر برکت حاج رمضان کاظمی پدر شهید محمد رقم خورد و یکشنبه 6/11/1392 توسط مردم خداجو و خانواده تشیع و در قطعه صالحین بهشت زهرا(س) تهران خاکسپاری گردید .


وبلاگ سلحشوران شهر نراق 5/11/1392



حمایت مردم شهرهای نراق و دلیجان از نخست وزیری مهدی بازرگان


حمایت مردم شهرهای نراق و دلیجان از نخست وزیری مهدی بازرگان

 

یک هفته به پیروزی انقلاب مانده بود . تاریخ 15/11/1357 رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله سید روح الله خمینی(ره) به پیشنهاد شورای انقلاب مهندس مهدی بازرگان(1286 – 1373) را به عنوان نخست وزیر دولت موقت منصوب نمود .


copy of ccf20110122_00001.jpg

غلام محمد قجری

مردم سراسر کشور از این اقدام پشتیبانی کرده و به خیابان ها ریخته و تظاهرات کردند . مردم انقلابی شهر نراق نیز همگام با سراسر میهن از این معرفی خوشنود گشته و پس از گرد آمدن در میدان شهر سوار بر ماشین های شخصی و کامیون آقایان حسین عضایی فرزند ماشاءالله – شعبان طالبی و اسماعیل سلیمانی شده و راهی شهرستان دلیجان گردیدند .

vguivgu.jpg

هم پیمان با مردم انقلابی این شهر تظاهرات بزرگی شکل گرفت . پیشاپیش مردم ؛ روحانیون این دو شهر نیز حضور داشتند . جمعیت با شعارهای حماسی و کوبنده پشتیبانی خودشان را از انتصاب بازرگان توسط امام خمینی اظهار کردند .

ccf20110122_00003.jpg

بعضی شعارها عبارت بود از:

بازرگان بازرگان    نخست وزیر ایران

بازرگان بازرگان    حمایتت می کنیم

بازرگان بازرگان    حکومتت مبارک

 gfyivguyi.jpg                                  http://www.kanoonejahadgaran.ir/pics/kanoon-833E7.jpg

تظاهرات تا مقابل پلیس راه دلیجان ادامه یافت و در آنجا امام جماعت نراق حجت الاسلام عبدالحسن محمودی بهبهانی فرزند شیخ هلیباز به ایراد سخنرانی برای حاضرین پرداخت .


غلام محمد قجري1.jpg

آن مقطع رسم بود شهرهای همجوار با همدیگر اعلام همبستگی کرده و در شهرهای هم راهپیمایی می کردند . مردم مبارز دلیجان نیز 26 دی 1357 روز فرار محمد رضا پهلوی از کشور به شهر نراق آمده و همزمان به جشن و سرور پرداختند .

 

image۲۳۲۶.jpg

غلام محمد قجری فرزند عباس اهل شهر نراق  7/6/1392

 

قابی که عکس شاه از آن خارج  و عکس شهید جایگزین شد


قابی که عکس شاه از آن خارج  و عکس شهید جایگزین شد

                           

زمان 9 آذر 1357 مطابق با 29 ذی الحجه 1398 قمری بود . اعتصابات کم و بیش سراسر ایران را فرا گرفته بود و رهبر کبیر انقلاب آیت الله سید روح الله خمینی(ره) در نوفل لوشاتو فرانسه هدایت انقلاب را بر عهده داشت .


7e4iaedwrxzigrc8wynf.jpg

غلامرضا قجری

جو همچنان پلیسی و هراسناک بود و پاسگاه ژاندارمری نراق به ریاست آقای اسماعیل میهن دوست اوضاع را کنترل می کرد .


trr.jpg

          اسماعیل میهن دوست

سال سوم دبیرستان حاج عباس معصومی شهر نراق تحصیل می کردم . با حسین نباتی و مظاهر لطفی همکلاس بودم .


                                  5.jpg  a6979872125d.jpg

                                                              حسین نباتی                                سردار شهید مظاهر لطفی


در سالن دبیرستان یک قاب که داخل آن عکس های شاه ؛ فرح و ولیعهد بود . آن روزها شکستن ؛ برداشتن و یا تعویض عکس مبارزه مهمی به شمار می رفت .


http://www.khabarfam.com/images/2013/01/31002.jpg

با حسین نباتی هماهنگ کردم و در فرصت مناسبی که خلوت بود قاب عکس را برداشته و در کاپشنم قایم کردم و آمدیم حیاط دبیرستان و حسین با دست قلاب گرفت و از روی دستانش از دیوار بالا رفتم و به سمت کوچه پریدم .


image4337.jpg

به سمت باغ محمد عباس آ صادق(محمد رمضانی فرزند عباس بن صادق) رفتم و در گنجی خلوت قاب را داخل کوره مخفی کردم و زود به محیط تحصیل بازگشتم .

نباتی با یکی از انقلابیون مشهور شهر به نام میرزاعلی کمره ای فرزند فتحعلی که منبت کار بود هماهنگ کرد تا عکس امام خمینی را جایگزین عکس شاه کند تا مجددا به سالن مدرسه آویزان کنیم .


sry.jpg

                                                                                                                                          میرزاعلی کمره ای

این فعالیت خطراتی هم داشت که با عشق انجام می دادیم و آمادگی تهدیدات آن هم بودیم .زنگ پایان روز تحصیل نواخته شد . مستقیم به باغ رفتم که در کمال حیرت دیدم قاب عکس سر جایش نیست . خیلی دمق و از طرفی نگران شدم که نکند پاسگاه بویی برده باشد .


ali tavakoli011.jpg

      غلامرضا قجری

روز بعد که با بهترین دوست انقلابی ام مظاهر لطفی مواجه شدم  با خونسردی گفت قاب عکس را چکار کردید ؟

http://tinn.ir/images/anniversaries/an00000011-b.jpg

شصتم خبر دار شد که برداشتن قاب عکس شاهنشاهی از کوره آب کار مظاهر است . معلوم شد او هم به طور نامحسوس از این اقدام پشتیبانی داشته و صحنه را کنترل می کرده که مشکلی پیش نیاید .

image4319.jpg

امروز و فردا شد تا قاب نزد کمره ای برده شود که 22 بهمن فرا رسید و انقلاب پیروز شد .

جنگ بر انقلاب نو پای ایران تحمیل شد و سردار حسین نباتی از فرماندهان جنگ جانباز گردید  و سردار مظاهر لطفی تاریخ 11/8/1361 طی عملیات محرم به شهادت رسید و عکسش داخل همان قاب جایگزین شد .


img_7646.jpg

رزمنده جانباز غلامرضا قجری فرزند حیدرعلی اهل شهر نراق 19/11/1391

 

دیدار با آیت الله خامنه ای موهبت و رحمتی بود که خدا بر من منت گذاشت


دیدار با آیت الله خامنه ای موهبت و رحمتی بود که خدا بر من منت گذاشت



سه شنبه اولین روز بهمن 1392 بسیار میمون و پر افتخار برایم رقم خورد . سعادت دیدار رهبر و مقتدایم آقا سید علی خامنه ای به راحتی روزی هر کس نمی گردد و توفیق می خواهد .

dsc00087.jpg
آزاده جانباز حاج احمد ابوالحسنی

حدود 30 نفر از اتحادیه تعمیرکاران ماشین آلات ستاد پشتیبانی جنگ که در طول هشت سال دفاع مقدس سخترین تلاش را در جبهه ها داشته اند ملاقات نسبتا خصوصی با رهبر معظم انقلاب داشتند . آن عزیزان هر 15 روز 18 نفر از مجربترین تعمیرکارانشان را در جبهه داشته و تلاش های زیادی را در تاریخ جنگ به ثبت رسانده اند .


http://8pic.ir/images/92456737212216910336.jpg
 جلسه در مکان نسبتا خصوصی آقا صورت گرفت و فضا به قدری دلنشین و خودمانی بود که آنان چفیه و جانماز رهبر گرانقدر را به قصد تبرک و یادگار هدیه گرفتند .

در بین این زحمتکشان عرصه جهاد تنها آزاده ای که سعادت حضور داشت بنده بودم .
23.jpg
حاج احمد در سالهای دفاع مقدس
نماز ظهر و عصر را به امامت معظم له اقامه کردیم . سپس بیشتر از یک ساعت نشست خودمانی بین مدعوین و حضرت آقا صورت گرفت .
عشق داشتم لحظاتی ولو اندک رو در رو با ایشان مواجه شوم . دست مبارکش و آنگاه صورت نورانی اش را بوسیدم .



dsc02367.jpg                                                           http://www.avapress.com/images/docs/000017/n00017362-b.jpg           

گفتم آقا جان از خیل آزادگانم . همان آزاده ای هستم که با کمک چند اسیر دوربین فیلمبردار سیمای عراق را شکستیم تا تبلیغی بر علیه اسرای ایران در اردوگاه عنبر نداشته باشد .

 آیت الله خامنه ای دست نازنینش را به نشانه تفقد بر سرم کشید و گفت خداوند به شما اجر و توفیق دهد .
1 (294).jpg 

روز و لحظات ناب و کمیابی بود که از ذهن و وجودم بیرون نمی رود . از عکاس و فیلمبردار خواهش کردم سی دی دیدار را ارائه دهد که معذرت خواهی کرد که فعلا شرایط مهیا نیست .


dsc00014.jpg

                      آزاده جانباز احمد ابوالحسنی فرزند عزت الله اهل شهر نراق 1/11 /1392


" یادآوری می گردد آزاده احمد ابوالحسنی دارای کارت اسارت 3050 در سن 16 سالگی طی عملیات فتح المبین مجروح و به اسارت گرفته می شود .


7.jpg

چند نفر از اسرا سال 1363 در اردوگاه عنبر شهر رمادی در استان الانبار عراق طی زد و خورد دوربین سیمای عراق را به دلیل جلوگیری از سوء استفاده تبلیغاتی شکسته که در اثر این درگیری و تیراندازی یکی از اسرای ایرانی نابینا می شود .


1 (5).jpg

بعد احمد به عنوان اُم المشاکل همراه یازده اسیر دیگر گرفتار و برای بازجویی به استخبارات عراق فرستاده می شوند. حکم سنگینی برای آنان صادر و نهایتا به دلیل ایام خاص با عفو صدام حسین آزاد و به جای عنبر به اردوگاه موصل منتقل و تا سال 1369 در اسارت مقاومت می کند .


                                                                                                     dsc02390.jpg   

وبلاگ سلحشوران شهر نراق 2/11/1392



شهیدی که خواسته بود در کمیل دعایش کنند


شهیدی که خواسته بود در کمیل دعایش کنند

چند روزی به عملیات کربلای چهار(3/10/1365) در شلمچه مانده بود . شب جمعه در حسینیه مهندسی رزمی لشکر 17 علی بن ابیطالب(ع) در کارخانه نبرد اهواز در حال خواندن دعای کمیل بودم .

scan0104.jpg
حسینعلی محمودی

حجت الاسلام مجتبی اکبر زاده(شهید) مسئول آموزش عقیدتی و سیاسی لشکر 17 – حسینعلی نمازی از فرماندهان لشکر - امینی ار فرماندهان مهندسی – حیدری اهل اصفهان جانشین واحد و سرداران شهر نراق غلامرضا قجری و قدرت الله کمره ای(شهید) از فرماندهان مخابرات لشکرهای 17 و 42 قدر و عده ای از رزمندگان در دعا حضور داشتند .


scan0088.jpg

شروع تا پایان دعا صدای هق هق گریه قدرت الله کمره ای که به حسینیه آمده بود قطع نشد . پس از مراسم سبب حزن و اندوهش را پرسیدند که گفت :

scan0097.jpg
محمودی در سالهای دفاع مقدس
ساعاتی قبل یکی از دوستانم به نام بیهقی به شهادت رسید . هفته های قبل با هم کمیل می خواندیم . قبلا گفت اگر من نبودم در دعای کمیل دعایم کن .

             0032.jpg    scan0096.jpg

سرانجام سردار قدرت الله کمره ای فرمانده مخابرات لشکر 42 قدر نیز تاریخ 4/3/1367 در پدافندی جبهه شلمچه خرمشهر استان خوزستان به شهادت رسید .


95049986794351241502.jpg
حسینعلی محمودی فرزند علی اهل شهر نراق 12/12/1390